به گزارش رواج ۲۴ به نقل از –گروه تاریخ: یعقوب توکلی هم مورخ و پژوهشگر حوزه تاریخ است و هم کارشناس ارشد روابط بینالملل از دانشگاه تهران؛ و برای کسی که گروه «تاریخ تمدن» پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی را مدیریت میکند و تاریخنگاری را با نوشتن کتاب «اسلامگرایی در مصر» شروع کرده، گفتن از سوریه امروز و یافتن تشابهات آن با حفرههای تاریخ ایران در زمان قاجار و پهلوی، خیلی کار سختی نباید باشد.رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی مهمی که روز چهارشنبه گذشته در میان جمعی از مردم ایراد کردند به این شباهتها اشارهای داشتند و پیش از این، مطلبی با عنوان «سوریه امروز، ۱۵۰ سال قبل ایران» در فارس منتشر شد که مقایسهای صرفاً تاریخی به شمار میرفت.خبرنگار حوزه تاریخ فارس با دکتر یعقوب توکلی که علاوه بر، اسلامگرایی در مصر، تألیف و نگارش جستارهایی در تاریخنگاری معاصر، حقیقت سمیر، عقاب علیه شیر، دو نظریه تروریسم و فداکاری در ایران، خاطرات علی امینی، دو نظریه انقلاب و ترورسیم در ایران، کنکاشی در تاریخنگاری معاصر و انقلاب ناتمام را نیز در کارنامه دارد، به گفتوگو نشست.مشابه اتفاقاتی که روزهای نخست اشغال سوریه با آن مواجه بودیم در ایران عصر پهلوی اول هم رخ داده و آن، تجهیز ارتش و لشکر و نهایتاً شکست مذبوحانه از نیروی متخاصم خارجی با وجود امکاناتی است که در اختیارشان بوده. تاریخ در این باره به ما چه میگوید؟
قشون متحدالشکل دوره پهلوی که شکل گرفت، ایده متعلق به قبل از پهلوی بود. از سالها پیش مطرح بود و مصوبهاش متعلق به قبل از آن بود. این ارتش فقط در دوره پهلوی اول شکل گرفت، اما همین ارتش مجهز و پرهیمنه، بیشتر درگیر مقوله امنیت داخلی شد. همه جا وظیفه ارتش، مقابله با تهدیدات خارجی است و وظیفه امنیت داخلی به عهده پلیس گذاشته میشود، اما در دوره پهلوی، ارتش مسئول امنیت داخلی هم شد. وقتی ارتش با مردم درگیر شد، سرکوبهایی اتفاق افتاد که اصلا نیاز نبود. حتی بعضی از آنها در حد دخالت ساده پلیس حل میشد. برخورد سیاستمدارانه لازم داشت و نیازی به جنگ و درگیری نبود. متأسفانه این کار در دوره پهلوی دوم محمدرضا شاه هم اتفاق افتاد و ارتش، مسئول مشت آهنین برابر مخالفان هم شد. برای همین شعار انقلابیون در سال ۵۷ «ارتش برای ملت، ملت برای ارتش» انتخاب شد که این مشت آهنین خنثی شود.در ماجرای شهریور ۱۳۲۰ هجوم قدرتهای جهانی علیه ایران به دلیل داشتن راهآهن و کمک به روسیه از طریق ایران رخ داد. به طور طبیعی، ارتش ایران ارتشی نبود که بتواند دوره طولانیمدتی را مقاومت کند. میتوانست مواجهه حداقلی داشته باشد. اما همانکاری را که امروز اسرائیل دارد با ارتش سوریه میکند، ارتش بریتانیا با نیروی دریایی پهلوی انجام داد. نیرویی که کارکرد حداقلی داشت و در فضای مقابله با ارتش انگلیس نمیتوانست اثری داشته باشد، بمباران شد. ذات اینها یکی است و تفاوتی باهم ندارند. انگلیسیها هم از شیوه گرسنگی دادن مردم ایران استفاده کردند؛ دقیقاً همان کاری که امروز اسرائیل با مردم غزه انجام میدهد.
قحطسالی شیوه شناختهشده استعمار است. غربیها در میان علوم مختلفی که در آن به خوبی پیشرفت کردهاند، علم اشغالگری است. رویه رژیم صهیونیستی، تجمیع علم اشغالگری انگلیسیها و دیگر کشورهای غربی است. مصالحه و مهربانی اولیه هم ذیل همین فرآیند اشغالگری اتفاق میافتد.اما باید به صراحت بگویم: چیزی که الآن در سوریه اتفاق افتاد با آنچه در شهریور ۱۳۲۰ رخ داد، متفاوت است. در ماجرای سوریه، ارتش نقش خودش را در حفظ ثبات و امنیت کشور ایفا نکرد و به نظر میرسد آنها چون میدانستند نیروهای شورشی به پیروزی میرسند، جاده را برای نصرت آنها باز کردند؛ در حالی که منفعت تمام این کمکاریها به حساب اسرائیل واریز میشود.اینکه شما از «علم اشغالگری» صحبت میکنید، میتوانید شباهتهای دو کشور در تعلل نیروی ارتشی آن باشد.این یک بازی دوگانه است. شما یک نیروی بهظاهر داخلی دارید که لباس معارض بر تناش کرده و با توجه به سابقهای که در تروریست و کشتار بیرحمانه نسبت به مردم داشت، از الگوی جنگ کثیف استفاده کرده بود. او کاری کرده بود که مردم، پیشاپیش تسلیم شوند و بترسند. شدت خشونت موجب شده بود که مردم مرعوب شوند و به واسطه این رعب، جامعه پیشاپیش تسلیم شوند. این روش با مقاومت جانانه نیروهای مردمی سوریه و مدافعان حرم به رهبری حاج قاسم سلیمانی به نتیجه نرسید و معارضان با این شیوه کثیف نتوانستند به قدرت برسد. اسرائیل هم قبلاً به شیوه داعش عمل کرده بود و در جاهایی مثل کفرقاسم، دیریاسین و صبرا و شتیلا همین روش بسیار کثیف را پیش برده بود و رفتار سیاهی کمتر از جنایات داعش نداشت. پروژه جدید هر دو جریان در دوره اخیر، این بود که قتل و خونریزی را نمایان و بدون پرده به مخالفانشان نشان بدهند.
همان کاری که داعش با قتل عام در «اسپایکر» عراق با دانشجویان کرد، آنها را کشت و به درون دجله ریخت، زشتتر و بدترش را صهیونیستها در صبرا و شتیلا با حمله به اردوگاه پناهجویان فلسطینی در لبنان انجام داده بودند. کشتارهای سنگینتر دیگری در سایر کشورها اتفاق افتاد و همین متمدنین، سابقه چنین تحوش وحشتناکی را دارند. از فرانسه در رواندا و انگلستان در هندوستان و نظایر اینها در تاریخ، بسیار دیده شده است. ارائه چهره دولت به گروههای خشن و آدمکش، یکی از شگردهای استعمار است.شورشی که توانست توسط برجایماندههای القاعده و داعش به پیروزی برسد، روند دورهای داشته است. مطالعات غربیها و انگلیسیها خصوصاً مجموعه مطالعاتی که برنارد لوئیس توانست با آن بر جریان اسلام سیاسی جهان عرب سوار شود و آن را به یک جریان تندرو تبدیل کند، نباید دست کم گرفته شود. متأسفانه در بین اساتید برجسته دانشگاهی ما این موضوع، خیلی مورد توجه قرار نگرفت و چندان به این موضوع نپرداختند که تشکیلات و ساختاری که به وجود آمد، سوار شدن بر موج اسلام سیاسی سنی بود و شکافهای فکری و اعتقادی که در آن وجود داشت و استفاده از این شکافها و گسلها موجب شد تا بتوانند چیزی متضاد اسلام به وجود آورند. در واقع، ابزاری در دست صهیونیستم و سرمایهداری جهانی است.ولی این روند مرحله به مرحله از القاعده به داعش رسید و شکست داعش به دلیل شدت خشونت، منتهی به یک بازنگری در سیاستهای این جریانهای شورشی شد. وقتی اینها در ادلب جمع شدند، الگوی دیگری از مدل عملیاتی را فرآوری کردند و آن موضوع این است که در ابتدای جنگ از شیوههای جنگ کثیف استفاده نکنند، ملاطفت کنند و به همه اطمینان بدهند تا کسی دلیلی برای اعتراض و معارضه نداشته باشد.
پس معتقدید که این شیوه در جامعه سوریه که به لحاظ مذهبی تا اندازهای با جریان معارض همسو بودند و حتی بخشی از آنان سکولار بودند، انتخاب خوبی بود و راحت جواب داد. ما امروز با مقوله چندوجهی در سوریه مواجه هستیم؛ تروریستی که به جای چهره خشن، میخواهد چهره ملایمتری از خود نشان دهد و غرب خشن هم از این سیمای جدید دفاع میکند. بنلادن هم روزی قهرمان آزادیخواهان بود، اما به روزی رسید که آمریکا برای سر او جایزه تعیین کرد. اینجا اما فاز معکوس ایجاد شده و در حالی که روزی نام محمد الجولانی در فهرست تروریستهای بینالمللی بود و برای سرش جایزه تعیین کرده بودند، حالا میخواهند او را از فهرست تروریستی بیرون بیاورند، سفیدش کنند و این کار را خواهند کرد.شما منتظر باشید که روزی او را به سازمان ملل هم ببرند تا به عنوان قهرمان آزادی تجلیل کنند. غرب این کار را میکند و در نفاق و دورویی کم نمیگذارد و ملاحظه نمیکند. درست زمانی که جامعه سوریه در حال جابهجایی حاکمیت است، هجوم و حمله خارجی صورت میگیرد و کشوری که بیدفاع شده، مورد کشتار اسرائیل قرار میگیرد، صنایع نظامی، کشتیها و حتی زیرساختهای تأمین انرژی مورد حمله قرار میگیرد و مراکز تجمعات و منابع ملی را از بین میبرد. غرب هم ساکت است و احتمالاً چند ماه بعد ترامپ به مناطق اشغالشده میرود و میگوید این مناطق را به سرزمین اشغالی اسرائیل اضافه کنید.رهبر انقلاب از دخالت یکی از همسایگان سوریه در ماجرای اشغال این کشور سخن گفتند و حتی نامی از این کشور نبردند. فکر میکنید نقش ترکیه در وقایع امروز سوریه تا چه اندازه بوده است؟
این رویه و اتفاق، برای غرب و ترکیه، موفقیت بزرگی بود. ترکیه با دخالتی که انجام داد و حمایت از گروهکی که تسلیم شده بود، آنها را دوباره به صدر نشاند؛ در حالی که دولت سوریه درباره جبههالنصره نجابت به خرج داده بود و اجازه داده بود آنها در استان ادلب به زندگی عادی خود ادامه دهند. فاجعه اخلاقی بزرگی را دولت ترکیه به سرانجام رساند. این فاجعه، ضربه سختی به تاریخ اسلام و مسلمانان و منطقه وارد کرد و این ضربه سخت برای ترکیه، منتهی به فتح و ظفر و پیروزی نخواهد شد. همین الآن اکثر مورخان از آن به عنوان ظلم بزرگ یاد میکنند و حتی منفعتی هم برای دولت ترکیه در درازمدت نخواهد داشت. در این فضا، علاوه بر آن حمایتی که آنها از داعش کرده بودند، باز هم متضرر خواهند شد.اجازه بدهید که یک بار دیگر به شباهتهای دو ارتش ایران عصر پهلوی و سوریه در اشغال دو کشور بپردازیم. ارتش ایران هم در دوره پهلوی اول، با بودجه کلان تجهیز شد، اما هنگامی که قوای متخاصم خارجی با وجود بیطرفی کشورمان، ایران را اشغال کردند، کمتر از ۳ ساعت دوام آورد. در این باره چه شباهتهایی بین قوای دو کشور با فاصله حدود ۸۰ سال هست؟آن کاری که در رژیم پهلوی اول اتفاق افتاد، بنیادش برای دفاع و حفظ و حراست از مرزهای کشور نبود و بیشتر برای حفظ سلطنت و تاج و تخت به کار گرفته میشد. در حالی که ارتش ایران در زمان قاجار، هم لشکرکشی کرد و هم با نیروهای خارجی جنگید؛ هرچند موفق نشد. اما ارتش ایران در عصر پهلوی با قدرت خارجی نجنگید. مقاومت هم نکرد. جز سه ژاندارم عزیز که در پل خداآفرین و بچههای نیروی دریایی ما که کشتیشان بدون جنگ، بمباران شد و قتل عام شدند، ارتش پهلوی جنگی با خارجیها نداشت.
یک بار هم که نیروهای خارجی به ایران حمله کرد، بدون آنکه خودش را حفظ کند، تسلیم شد و مملکت را رها کرد. سندی هم هست که قبل از ورود روسها به خاک ایران، در حالی که دشمن به مشهد رسیده بود، لشکر ارتش تا یزد فرار کرده بود! مرحوم مدرس جملهای دارد که میگوید: «ما یک عمر به ارتش و فرماندهانش حقوق میدهیم که یک شب برایمان توپ در کند» همان یک شب هم آنها توپ در نکردند.این عقبنشینی و کشورفروشی، مشابه همان اتفاقاتی است که در سوریه طی چند روز رخ داد و این کشور را در اختیار نیروهای معارض و شورشی و تروریستهای شناسنامهدار گذاشت. خلاصه که علم اشغالگری و تصرف به ما میگوید که سوریه بعد از این رفتار فرماندهان ارتشیاش، هنگامی که نیروهای معارض و شورشی تثبیت شدند، اتفاقات تلخی را از سر خواهد گذراند.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0