این را هم باید در نظر داشت که بیش از یکسال است نتانیاهو از آتشبس فرار میکند و با وجود تلفات و هزینههای سرسام آور، حاضر به تن دادن به آن نیست. چراکه پذیرفتن آتش بس از سوی اسرائیل به معنای شکست راهبردی رژیم است. با این پیش فرض حالت احتمالی دیگری را در نظر میگیریم.
حالت دوم آن است که دامنه حملات از اهداف نظامی فراتر رفته و زیرساختها و مراکز صنعتی و اقتصادی هدف قرار گیرند. در این صورت بعید به نظر میرسد که آتش بس در غزه و لبنان بتواند سلسله پاسخهای ایران را متوقف کند و احتمالاً برای پایان درگیریها در منطقه خود ایران نیز به عنوان یک جبهه جدید وارد مذاکرات آتشبس میشود. در این صورت رژیم صهیونی که تا پیش از این میتوانست در دو جبهه به آتشبس تن دهد، حالا باید در مقابل سه تا پنج جبهه معاهده آتش بس را بپذیرد.
از طرفی باز شدن پای ایران به مذاکرات آتش بس موجب افزایش قدرت چانهزنی گروههای مقاومت نیز خواهد شد. هم افزایی تمام محور مقاومت از یک طرف و ورود مهمترین عضو این محور به عنوان تنها کشور مستقل، احتمالاً وزنه سیاسی را به نفع مقاومت سنگینتر خواهد کرد. با این اتفاق تبعات آتشبس نیز برای رژیم صهیونی بیشتر خواهد شد.
با این اوصاف، حتی با در نظر نگرفتن تواناییهای حزبالله، حالت سوم حتی در بلند مدت نیز غیرقابل دسترس خواهد بود.
سران رژیم صهیونیی تا الان ریسکهای زیادی را به سبب محاسبات اشتباه خود متحمل شدهاند. ریسکهایی که هیچ کدام به دستاورد راهبردی برای برای رژیم مبدل نشد. لذا تاکید بر اقدامات ریسکی بیشتر، صرفاً هزینههای بیشتری را بر او تحمیل میکند. هزینههایی که ممکن است غیرقابل بازگشت نیز باشند. از همینرو احتمالاً تنها مسیر کم ریسکی که پیش پای صهیونیستها قرار دارد، پذیرش آتشبس در دو جبهه است.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0