خاویر میلی در خدمت منافع ژئواستراتژیک آمریکاست

به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی رواج ۲۴ به نقل از مهر ،پس از کش و قوسهای فراوان، انتخابات میاندورهای پارلمانی آرژانتین در ۴ آبان ۱۴۰۴ (۲۶ اکتبر ۲۰۲۵) به یکی از مهمترین آزمونهای سیاسی برای «خاویر میلی» رئیسجمهور این کشور تبدیل شد. پیروزی میلی در این انتخابات، با توجه به سیاستهای اقتصادی ریاضتی و راستگرایانهاش، بسیاری را غافلگیر کرد. تحلیلگران بر این باورند که عوامل متعددی از جمله سطح پایین مشارکت رأیدهندگان، عدم ارائه بدیلهای واقعی از سوی جریانهای مخالف دولت و شکافهای درونحزبی، نقش مهمی در این نتیجه داشتند. بهعلاوه، مداخلههای مستقیم ایالات متحده، بهویژه در دوران ریاستجمهوری ترامپ، و تأکید بر حمایت مالی از میلی، بهعنوان ابزاری برای تأثیرگذاری بر نتیجه انتخابات، بر پیچیدگیهای این روند افزود.
این انتخابات همچنین بهعنوان یک آزمون برای سیاستهای جدید واشنگتن در آمریکای جنوبی تلقی میشود، جایی که ترامپ بهصراحت حمایت خود را از میلی بهعنوان راهی برای مقابله با نفوذ چین در منطقه اعلام کرد. در این زمینه، پیروزی میلی تنها به تحولات داخلی محدود نمیشود، بلکه پیامدهای عمیقتری برای روابط بینالمللی و ساختارهای سیاسی و اقتصادی منطقهای خواهد داشت. در این راستا، آرژانتین بهعنوان یک میدان مناقشهآمیز در جنگ سرد جدید، با چالشهای جدی مواجه خواهد شد که تأثیرات آن بر آینده سیاسی و اقتصادی این کشور و منطقه قابلتوجه است.
خبرنگار مهر، در گفتگو با پروفسور «فرناندو استیچی»، اندیشمند و استاد دانشکده روزنامهنگاری و ارتباطات دانشگاه بوئنوس آیرس در آرژانتین، تلاش کرده روند انتخابات آرژانتین، نوع مداخله آمریکا در این کارزار و شباهت این انتخابات با مدل برزیلی را مورد بررسی قرار دهد که مشروح آن در ادامه میآید:
با توجه به روند اوضاع و شناخت رسانهای ما از تحولات سالهای اخیر آرژانتین، پیروزی حزبِ خاویر میلی در انتخابات پارلمانی این کشور خلاف انتظار و حتی غافلگیرکننده بود، چون باتوجه به سیاستهای اقتصادی ریاضتی و راستگرایانه میلی و آمارهای مربوط به بیکاری و تورم در این کشور، تصور این بود که مردم آرژانتین از خاویر میلی رویگردان شوند. پیروزی خاویر میلی در انتخابات پارلمانی را چگونه باید فهمید و چه عوامل اجتماعی و سیاسی و یا روانی در پیروزی او نقش داشتند؟
برای درک این نتایج، ابتدا باید به سطح بسیار بالای عدم مشارکت رأیدهندگان اشاره کرد که بهطور چشمگیری ارقام را تغییر میدهد و باعث میشود درصدهای واقعی بر اساس کل واجدان شرایط، بسیار کمتر از آنچه به نظر میرسد، باشد. ما در حال مشاهده پایینترین سطح مشارکت از زمان بازگشت دموکراسی در سال ۱۹۸۳ هستیم؛ کمتر از ۶۸ درصد، که ۱۰ درصد کمتر از سال ۲۰۲۳ است. این بدان معناست که حدود دوازده میلیون نفر از افراد واجد شرایط تصمیم گرفتند پای صندوق رأی نروند.
نکته بسیار مهمی که باید ذکر شود این است که بخش بزرگی از رأیدهندگان پرونیستی (ترکیبی از ملیگرایی و سوسیالیسم) که در انتخابات قبلی شرکت کرده بودند، این بار رأی ندادند. این افراد بهاشتباه تصور میکردند که پیروزی پس از نتایج سپتامبر گذشته در استان بوئنوس آیرس، جایی که پرونیسم با اختلاف ۱۴ درصد پیروز شده بود، تضمین شده است. این نگرش دستکمگرفتن رقیب، عامل تعیینکنندهای بود.
عامل کلیدی دیگر این است که اپوزیسیون هیچ جایگزین واقعیای در برابر تهدیدهای ترامپ و میلی درباره هرجومرج احتمالی در صورت شکستشان ارائه نکرد. هیچ طرح اقتصادی جایگزینی وجود نداشت و هیچ «برنامه ب» در برابر طرح نجات مشروط خزانهداری آمریکا ارائه نشد. در عمل، هیچ کارزار منسجمی از سوی مخالفان وجود نداشت؛ نامزدهای ضعیف، فقدان چهرههای تازه و نبود رهبری مؤثر.
همچنین باید به شکاف عمیق درون اپوزیسیون پرونیستی اشاره کرد. رهبری آن تضعیف شده و درگیر اختلافات داخلی بین جناحهای مختلف است. اکنون شکاف عمیقی میان نظام رسمی سیاسی و درک عمومی مردم وجود دارد.
بنابراین، من این موضوع را به عنوان عملیات قدرتمند «جنگ شناختی» تفسیر میکنم. عملیاتی که بهویژه بر روی اقشار جوان متمرکز بود، یعنی همانهایی که عمدتاً به میلی رأی دادند. این بُعد ارتباطی و روانی، که از طریق شبکههای اجتماعی و رسانههای دیجیتال گسترش یافت، در نتیجه انتخابات نقشی تعیینکننده داشت. این شیوهها، ویژگی جنگ ترکیبی معاصر را دارند؛ جایی که نبرد بر سر روایتها و ادراکها بهاندازه مدیریت عینی و واقعی اهمیت دارد.
یکی از مهمترین چالشهای آرژانتین بحران اقتصادی این کشور است. دولت ترامپ از ماهها پیش با راه اندازی سوآپ ارزی تلاش کرد موجی از نقدینگی را روانه بازار این کشور کند. حتی ترامپ در جریان کارزار انتخاباتی بهصراحت اعلام کرد که تداوم حمایت مالی از آرژانتین منوط به پیروزی میلی و حزب وی است. شما نقش ترامپ در کارزار انتخاباتی آرژانتین را چگونه ارزیابی میکنید؟
توافقات با ترامپ کاملاً مشروط بوده و نمایانگر دخالت مستقیم در امور داخلی آرژانتین است. میتوان بدون تردید گفت که ترامپ در آرژانتین همان «دیپلماسی دلار» دوران رئیسجمهور ویلیام تَفت (بیست و هفتمین رئیسجمهور آمریکا) را به کار گرفته است، همانگونه که در کارائیب و اقیانوس آرام استوایی از «چماق بزرگ» تئودور روزولت استفاده میکند. ما با احیای مکتب مونرو و استعمار نوین آشکار روبهرو هستیم.
کمک وزارت خزانهداری ایالات متحده، که حتی در درون سیاست داخلی آمریکا با مقاومت جدی روبهروست، از طریق مبادلههای ارزی (swap) انجام میشود. باید تأکید کرد که تاکنون تنها دو میلیارد دلار از بیست میلیارد دلار تعهدشده فعال شده است. این کمک نه بشردوستانه است و نه همکاری بدون منفعت؛ بلکه این مبادلهها برای تضمین نرخ سود حاصل از سفتهبازی مالی گروههای بزرگ اقتصادی آمریکا طراحی شدهاند.
در اینجا صحبت از صندوقهای سرمایهگذاری مانند صندوقهای «سیترون» و «استنلی دراکنمیلر» است و همچنین از عملیات «جیپی مورگان» که به مشتریان سرمایهگذار خود مشاوره میدهد و با مداخله مستقیم در بازار اوراق قرضه و ارز آرژانتین، سرمایهگذاریهای آنان را تضمین میکند. «جیپی مورگان» اوراق قرضه آرژانتین را از سر نوعدوستی نمیخرد؛ بلکه در واقع در حال خرید خودِ آرژانتین است و جایگاهی راهبردی در اقتصاد ملی آن کشور به دست میآورد.
مداخله «فدرال رزرو» آمریکا در بازار ارز آرژانتین بهصورت اختیاری و دلخواه انجام میشود؛ با دستکاری نرخها و ایجاد شرایط مطلوب برای سفتهبازی مالی. این همان ضمانتی است که سرمایه متمرکز برای فعالیت بدون ریسک در بازارهای بیثبات نیاز دارد.
ترامپ نهتنها تداوم کمک مالی آمریکا را به پیروزی انتخاباتی «میلی» مشروط کرد، که این خود دخالتی آشکار و ناقض اصول اساسی حقوق بینالملل است، بلکه یک عملیات کامل سیاسی و رسانهای را برای تضمین آن نتیجه سازمان داد. این شامل نشستهایی در کاخ سفید، اظهارات عمومی حمایتی و حتی تهدیدی صریح بود: «اگر او در انتخابات ببازد، ما با آرژانتین سخاوتمند نخواهیم بود.»
ما شاهد نوعی استعمار نوینِ بیپرده هستیم؛ جایی که حاکمیت ملی در برابر نقدینگی کوتاهمدت معامله میشود و دولتی خارجی بهطور آشکار نتیجه انتخاباتی را تعیین میکند که آن را برای منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی خود مناسبتر میداند.
برخی کارشناسان بر این باورند که ترامپ با هدف مقابله با نفوذ چین در آمریکای جنوبی تلاش کرده است تا شخصیتی همسو با دولت آمریکا در سیاست آرژانتین باشد. شما انگیزه ترامپ از حمایتش از میلی را چگونه تحلیل میکنید؟
کاملاً روشن است که هدف راهبردی ایالات متحده، مهار گسترش حضور و نفوذ چین در منطقه ماست. از سپتامبر ۲۰۲۵، چین به دومین شریک تجاری بزرگ آرژانتین تبدیل شده و حتی برزیل را پشت سر گذاشته است. این واقعیت دارای اهمیت ژئوپلیتیکی فوقالعادهای است و نگرانی عمیقی را در واشنگتن برانگیخته است.
همکاری تجاری میان آرژانتین و چین به سطوح بسیار قابلتوجهی رسیده است، امری که بازگرداندن کامل این رابطه در کوتاهمدت را دشوار، هرچند نه غیرممکن، میسازد. با این حال، هدف ایالات متحده این است که برای شرکتهای آمریکایی بخشهای راهبردی و حیاتی را محفوظ نگه دارد: ارتباطات، اورانیوم، لیتیوم، عناصر کمیاب خاکی، و زیرساختهای بندری و حملونقل.
این بخشها از نظر آمریکا برای امنیت ملی و حفظ برتری فناورانهاش در برابر گسترش نفوذ چین حیاتی هستند. این رقابت صرفاً تجاری نیست، بلکه در ذات خود ژئوپلیتیکی و فناورانه است. واشنگتن در پی خنثیسازی سرمایهگذاریهای زیرساختی چین است، بهویژه آنهایی که با «ابتکار کمربند و جاده» مرتبطند و چین در سراسر جهان در حال گسترش آن است.
این بازآرایی راهبردی آمریکا منحصر به آمریکای لاتین نیست، بلکه بخشی از راهبرد جهانی برای مهار چین و بازتثبیت هژمونی ایالات متحده در شرایط افول ساختاری قدرت امپراتوری و ظهور چندقطبیگرایی است. آرژانتین، با منابع طبیعی راهبردی خود، بهویژه لیتیوم برای گذار انرژی، اورانیوم برای صنعت هستهای، و عناصر کمیاب برای فناوری پیشرفته، به میدانی مناقشهآمیز در این جنگ سرد جدید تبدیل شده است.
دولت «میلی» نقش پیشتاز این راهبرد را ایفا میکند. همسویی آشکار او با ترامپ، مشارکت در مجامع راست افراطی جهانی مانند CPAC، و لفاظی ضدچینیاش علیه «رژیم کمونیستی» همگی بخشی از ساختار سیاسی هستند که در خدمت منافع ژئواقتصادی و ژئواستراتژیک واشنگتن قرار دارند.
این روزها در محافل رسانهای ریشههای انتخابات آرژانتین و برزیل مقایسه میشوند. لطفاً بفرمایید چگونه ریشههای روانی و اقتصادی متفاوت در آرژانتین و برزیل بر الگوی رأیگیری در انتخابات اخیر این دو کشور تأثیر گذاشته و چه نتایجی برای آینده سیاسی و اقتصادی هر یک از این کشورها به همراه خواهد داشت؟
من عمیقاً معتقدم که مقایسه سادهانگارانه آرژانتین و برزیل ممکن نیست، زیرا این دو کشور از نظر ساختارهای تولیدی و جایگاهشان در صفحه شطرنج ژئوپلیتیکی منطقهای و جهانی، تفاوتهای بنیادینی دارند. برزیل یک قدرت منطقهای تثبیتشده است؛ از بنیانگذاران گروه بریکس، با اقتصادی متنوع و دهمین اقتصاد بزرگ جهان که از نقشی پیشرو در ساخت چندقطبیگرایی برخوردار است.
در مقابل، آرژانتین در روندی از حاشیهنشینی فزاینده در عرصه بینالمللی قرار دارد. تضعیف موقعیت بینالمللی، فروپاشی ظرفیتهای تولیدی، صنعتیزدایی فزاینده، و اکنون تابعیت آشکار از محور واشنگتن–میامی، این کشور را در موقعیتی کاملاً متفاوت قرار داده است.
با این حال، نمیتوان انکار کرد که میان فرایندهای انتخاباتی این دو کشور ارتباطی وجود دارد. رویدادهای خشونتآمیز در ریودوژانیرو، بهویژه عملیات عظیم پلیس در ۲۸ اکتبر با حضور ۲۵۰۰ مأمور و بیش از ۱۳۰ کشته، صرفاً انفجار مقطعی خشونت دولتی نیست، بلکه بخشی از راهبرد «جنگ ترکیبی» است.
این خشونت، در کنار نتایج انتخاباتی آرژانتین، بخشی از عملیات گستردهتری است که با هدف تأثیرگذاری بر انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۶ برزیل طراحی شده است. نباید فراموش کنیم که لولا برای رقابت در انتخابات ۲۰۲۲ ناگزیر به تشکیل ائتلافی پیچیده شد و با جرالدو آلکمین، سیاستمدار محافظهکار اهل سائوپائولو و رقیب سنتی حزب کارگر، همکاری کرد. شکنندگی این ائتلاف دولتی دقیقاً همان نقطهضعفی است که راست افراطی بولسوناریستی با حمایت بخشهایی از نخبگان آمریکایی قصد بهرهبرداری از آن را دارد.
راهبرد ترامپ نسبت به برزیل شامل تهدیدهای تعرفهای، تحریم علیه قضاتی چون مورائس، فشار بر نیروهای مسلح برزیل و حمایت آشکار از جریان بولسوناریسم برای بازگشت به قدرت است. این همان جنگ ترکیبی در عمل است: ترکیبی از ابزارهای اقتصادی (تعرفههای ۵۰ درصدی)، حقوقی (تهدید به تحریم)، نظامی (فشار بر پایگاههای نظامی) و رسانهای (کارزارهای اطلاعات نادرست).
تفاوت در این است که برزیل، بهدلیل وزن اقتصادیاش، نقش آن در بریکس، اتحاد راهبردیاش با چین و تابآوری نهادیاش، هنوز حاشیه مانور دارد؛ امکانی که آرژانتین تقریباً بهطور کامل از دست داده است. اما هدف نهایی یکی است: تابعسازی هر دو کشور در چارچوب منطق امپریالیستی، فروپاشی فرایندهای همگرایی منطقهای مستقل و تضمین کنترل ایالات متحده بر منابع و بازارهای راهبردی.
پیروزی خاویر میلی در انتخابات پارلمانی واجد چه نوع پیامدهای مثبت و منفی منطقهای و حتی جهانی خواهد بود؟
من معتقدم که در سطح منطقهای، این یک امتیاز روشن برای ترامپ است که در کارائیب با ونزوئلا «سیاست چماق بزرگ» را به نمایش میگذارد و همزمان پاداش سرسپردگی میلی را نشان میدهد. این وضعیت برای تمام منطقه درسی عمیق دارد، زیرا پیامی روشن میفرستد: هرکس تسلیم شود، کمک دریافت میکند؛ هرکس مقاومت کند، تنبیه میشود.
این مسئله باید در چارچوب عملیات همزمانی دیده شود که ایالات متحده در سراسر صحنههای مختلف آمریکای ما در حال اجراست:
جنگ ترکیبی ضد مردمی که سالهاست در بولیوی جریان دارد و با ترکیبی از بیثباتسازی اقتصادی، دستکاری رسانهای و خشونت سیاسی همراه بوده و در نهایت به پیروزی انتخاباتی جناح راست انجامیده است. این روند، تحولآفرینی که توسط اوو مورالس آغاز شده بود را معکوس کرده است.
بیثباتی ساختاری در پرو و اکوادور، جایی که دولتهای منتخب به طور مداوم با تهدید برکناری روبهرو هستند و رهبران مردمی هدف قرار میگیرند. این ناپایداری نهادی در خدمت منافع شرکتهای فراملی قرار دارد.
پیشروی جناح راست در کلمبیا، جایی که دولت گوستاوو پترو دائماً تهدید میشود و ترامپ او را علناً به عنوان «رهبر غیرقانونی مواد مخدر» متهم میکند. تحریمها اعمال میشود و تهدید به قطع کمک نظامی وجود دارد.
محاصره دائمی علیه ونزوئلا، که با محاصره اقتصادی، تهدید نظامی، تلاش برای کودتا، عملیات اطلاعاتی و جنگ رسانهای سیستماتیک با هدف سرنگونی دولتی که از تسلیم شدن در برابر واشنگتن امتناع میورزد، همراه است.
استقرار کارائیبی، جایی که ایالات متحده کنترل خود را بر منطقهای که آن را «حیاط خلوت» خود میداند تأیید میکند و از قاچاق مواد مخدر و مهاجرت به عنوان بهانهای برای مداخله نظامی و فشار سیاسی استفاده میکند.
همزیستی محتاطانه با برزیل، جایی که ترامپ فشار وارد میکند اما میداند نمیتواند با برزیل مانند آرژانتین رفتار کند، با توجه به بزرگی اقتصادی و وزن ژئوپولیتیکی آن. استراتژی در اینجا فرسایش میانمدت است، با حمایت از بولسوناریسم برای انتخابات ۲۰۲۶.
در این زمینه، اروگوئه و شیلی باید با دقت به آرژانتین نگاه کنند. هر دو کشور در تیررس این استراتژی منطقهای هستند. خوزه آنتونیو کاست و دیگران در شیلی دقیقاً همان مدل میلی را نمایندگی میکنند: راست افراطی نئولیبرال، همسویی کامل با واشنگتن، گفتمان ضد دولت، انکار تغییرات اقلیمی، و ارتباط با انجمنهای جهانی راست افراطی. اروگوئه با دولتی تازهانتخابشده با گرایشهای مشکوکاً مترقی، اکنون هشدار داده شده که باید با هژمون همسو شود.
در سطح جهانی، پیروزی میلی راست افراطی بینالمللی را تقویت میکند، یعنی محور ترامپ-میلی بولسونارو-کاست-آباسکال که در انجمنهایی مانند CPAC در حال شکلگیری است. این ساخت بلوکی ایدئولوژیک فراملی است که نئولیبرالیسم افراطی، اقتدارگرایی سیاسی، انکار علمی و اقلیمی و تسلیم در برابر منافع سرمایه مالی متمرکز و صهیونیسم را ترکیب میکند.
نتایج «مثبت» از دید قدرت امپریالیستی واضح است: فروپاشی فرآیندهای ادغام منطقهای مستقل (مانند UNASUR و CELAC)، تضعیف نهادهایی مانند MERCOSUR، تسلیم منابع استراتژیک، آزادسازی بیحد و مرز بازارها، و بازگشت به عقب در دستاوردهای اجتماعی و کارگری.
نتایج منفی از دید ملتها فاجعهبار است: وابستگی عمیقتر، بازگشت به اقتصاد اولیه، فروپاشی دولت، قطبیسازی شدید اجتماعی، جرمانگاری اعتراض، عقبگرد در حقوق بشر و از دست دادن حاکمیت در حوزههای استراتژیک.
آنچه در خطر است، صرفاً یک دولت یا دیگری نیست، بلکه مدلهای تمدنی متضاد است: یا تسلیم نئواستعماری یا ساخت حاکمیت؛ یا غارت منابع یا توسعه درونزا؛ یا وابستگی یا ادغام منطقهای مستقل؛ یا تکقطبی در حال زوال یا چندقطبی در حال ظهور. آرژانتین تحت میلی مسیر تسلیم را انتخاب کرده است، اما تاریخ در اینجا پایان نمییابد و این ملتها هستند که آخرین سخن را خواهند گفت.
برچسب ها :آمریکا ، آمریکای جنوبی ، اندیشمند آرژانتینی ، ترامپ ، خاویر میلی ، ژئواستراتژیک ، نفوذ چین
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰