نایب رئیس اجرایی مؤسسه کوئینسی برای کشورداری مسئولانه:
رهبران عرب روایت واشنگتن درباره ایران را نمیپذیرند

به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی رواج ۲۴ به نقل از ایرنا ، تریتا پارسی، بنیانگذار و نایب رئیس اجرایی مؤسسه کوئینسی برای کشورداری مسئولانه در مقالهای با عنوان «رهبران عرب دیگر روایت واشنگتن درباره ایران را نمیپذیرند»، نوشت: در چرخشی چشمگیر، دستگاه سیاست خارجی کشورهای حاشیه خلیج فارس دیگر ایران را عامل اصلی بیثباتی در خاورمیانه نمیدانند، بلکه اکنون انگشت اتهام را به سوی اسرائیل گرفتهاند. این تغییر رویکرد بهروشنی در سخنان بدر البوسعیدی، وزیر امور خارجه عمان، آشکار شد؛ او در جریان «گفتوگوی منامه» در بحرین که هفته گذشته به میزبانی اندیشکده بریتانیایی «مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی» برگزار شد، اعلام کرد: «ما مدتهاست میدانیم که اسرائیل، نه ایران، منشأ اصلی ناامنی در منطقه است.»
این اظهارات فراتر از یک موضعگیری لفظی است. نزدیک به چهار دهه است که دیپلماتها، استراتژیستها و اسناد رسمی ایالات متحده، ایران را در مرکز بیثباتی خاورمیانه تصویر کردهاند؛ از این رو، این چرخش دیدگاه عربی برای واشنگتن زنگ خطری جدی محسوب میشود. اگر قدرتهای منطقهای دیگر «ایران را منشأ اصلی آشوب» ندانند، سیاست آمریکا با خطر از همگسیختگی مواجه خواهد شد؛ بهویژه در حالی که بسیاری از مقامات دولت ترامپ همچنان به تکرار همان دیدگاههای کهنه درباره «نقش بیهمتای تهران در تغذیه بحرانهای منطقهای» ادامه میدهند.
از دوران رونالد ریگان به بعد، گفتمان سیاست خارجی آمریکا همواره ایران را عامل اصلی بیثباتی در خاورمیانه معرفی کرده است. در دوران ریاستجمهوری بیل کلینتون، «وارن کریستوفر» وزیر امور خارجه وقت آمریکا، در جملهای معروف گفت: «هر کجا در منطقه بنگرید، دست شیطانی ایران را میبینید.» این عبارت بهنوعی به اجماع دوحزبی در واشنگتن شکل داد که تا امروز نیز پابرجاست.
این دیدگاه در قالب سیاست «مهار دوگانه» دولت کلینتون تثبیت شد؛ سیاستی که عراق و ایران را بهطور همزمان هدف قرار میداد. منطق پشت آن ساده بود: ایران و عراق منبع بیثباتیاند، اسرائیل لنگر ثبات است و مهار دو کشور نخست در کنار حمایت از سومی میتواند امنیت خاورمیانه را تضمین و زمینهساز صلح شود. از آن پس، ضرورت مهار ایران بهعنوان توجیهی مرکزی برای استمرار هژمونی نظامی آمریکا در منطقه عمل کرده است.
نام این سیاست در گذر زمان تغییر یافته اما ماهیت آن پابرجا مانده است؛ بهاستثنای دو سال پس از توافق هستهای ۲۰۱۵ با ایران که دولت باراک اوباما موقتاً سیاست مهار را متوقف کرد. حتی «توافقهای ابراهیم» در دوران ترامپ که بهعنوان نوآوری بزرگ سیاست خارجی معرفی شد، در واقع همان پیشفرض دیرینه را تقویت کرد: اینکه ایران محور بینظمی منطقهای است و کشورهای عرب باید برای مهار تهران با اسرائیل همپیمان شوند.
درک این مسئله دشوار نیست که چرا یک وزیر امور خارجه عرب نهتنها روایت قدیمی واشنگتن را رد میکند، بلکه آن را وارونه میسازد و اسرائیل را و نه ایران را ـمنبع اصلی بیثباتی میداند. تنها در دو سال گذشته، اسرائیل به هفت کشور حمله کرده و در غزه مرتکب آن چیزی شده که یک کمیسیون سازمان ملل آن را «نسلکشی» توصیف کرده است. اسرائیل بخش عمدهای از غزه را با خاک یکسان کرده و مناطق وسیعی از جنوب لبنان را ویران نموده است. هنگامی که نیروهای اسرائیلی به قطر یکی از شرکای کلیدی آمریکا حمله کردند، دیگر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نتوانستند انکار کنند که بیپروایی اسرائیل تهدیدی مستقیم برای کل منطقه است.
مقامات عمانی معتقدند که خودِ سیاستهای واشنگتن در شکلگیری این وضعیت نقش داشته است. بهگفته آنان، راهبرد آمریکا در منزویسازی و مهار ایران موجب تشدید قطببندی در منطقه و از میان رفتن فرصتهای کاهش تنش شده است. اگر ایران از نظر اقتصادی و سیاسی در منطقه ادغام میشد، شاید تنشهای آن با آمریکا و اسرائیل کاهش مییافت و در عین حال تهدید تهران برای همسایگان خلیجیاش نیز کمتر میشد. در واقع، البوسعیدی در سخنرانی خود در منامه خواستار معماری امنیتی فراگیر در منطقه شد؛ چارچوبی که ایران، عراق و یمن را نیز بهجای طرد شدن، در بر بگیرد.
نکته مهم این است که البوسعیدی تأکید کرد: «ما مدتهاست میدانیم که اسرائیل، نه ایران، منشأ اصلی بیثباتی در منطقه است.» این جمله نشان میدهد که سخنان او واکنشی لحظهای به تحولات دو سال اخیر نیست، بلکه بازتاب دیدگاهی دیرینه است که مقامات عرب اکنون مایلاند آن را آشکارا بیان کنند.
وقتی یک وزیر امور خارجه ارشد از شورای همکاری خلیج فارس که کشورش، عمان، بهعنوان میانجی دیپلماتیک معتبر میان ایران و آمریکا شناخته میشود در برابر مخاطبانی عمدتاً آمریکایی این چارچوب سنتی را رد میکند، پیامدهای عمیقی در پی دارد.
نویسنده مطلب در ادامه با تکرار ادعایی بیپایه و اساس مینویسد: این بدان معنا نیست که کشورهای عضو شورای همکاری دیگر ایران را چالشزا نمیدانند یا رفتارهای آن هرگز موجب بیثباتی نبوده است. اما اگر شورای همکاری دیگر ایران را تهدید اصلی نبیند، تمایلش برای حمایت از سیاستهای ایرانمحور واشنگتن کاهش خواهد یافت. دولت ترامپ که در پی اجرای «فشار حداکثری ۲.۰» است، ممکن است دریابد که در خلیج فارس متحدان چندانی ندارد. مگر آنکه واشنگتن رویکرد خود را بازتنظیم کند، در غیر این صورت، سیاستش بهشدت از همسویی با شرکای خلیج فارس خود فاصله خواهد گرفت.
دولت ترامپ عاقلانهتر عمل خواهد کرد اگر به فراخوان البوسعیدی برای ایجاد چارچوبی امنیتی و فراگیر در منطقه گوش فرا دهد. چنین معماریای نهتنها به ثبات خاورمیانه کمک میکند، بلکه به واشنگتن این امکان را میدهد که بار امنیت منطقهای را به دوش دولتهای محلی بیندازد و نه نیروهای آمریکایی. به بیان دیگر، این مسیر میتواند راهی اساسی برای کاهش مسئولانه حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه و بازگرداندن نیروهایش به کشور باشد.
پس از ۴۰ سال که ایران بار سنگین اتهام را بر دوش کشیده است، اکنون خاورمیانه نشانههای ظهور مرکز نگرانی تازهای را بروز میدهد. آمریکا باید این پیام را دریابد و آن را فرصتی برای کنار گذاشتن رویکرد «ایرانمحورِ» بیثباتی بداند؛ رویکردی که باعث شده واشنگتن در منطقهای گرفتار بماند که چند رئیسجمهور متوالی اعلام کردهاند دیگر برای امنیت ملی آمریکا حیاتی نیست.
برچسب ها :استراتژیست ، ایالات متحده ، خاورمیانه ، دیپلماتها ، دیدگاه عربی ، مؤسسه کوئینسی ، منشأ اصلی آشوب
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰