گفتگوی مهر با مدیرکل دفتر موسیقی
چالش «سیروان» در دوران بحران

به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی رواج ۲۴ به نقل از مهر ، تحلیل، نقد و بررسی فعالیتهای مدیریتی در دستگاه های دولتی همواره یکی از پرطرفدارترین، پرحاشیهترین و جذابترین کارکردها در عرصههای مختلف رسانهای است و خبرنگاران، کارشناسان و منتقدان حوزههای مختلف تلاش میکنند در قالبهای منصفانه و بعضا غیرمنصفانهای که برای مسیر خود انتخاب کرده اند، به تجزیه و بررسی آنچه یک مدیر در سازمان خود انجام می دهد، بپردازند. مسیری که در هر دوره به فراخور نگاه های سیاسی حاکم در دولت مستقر، با فراز و نشیب های زیادی همراه است و شرایطی را فراهم می سازد که این تجزیه و تحلیل ها از جهات مختلف مورد کندوکاو قرار گیرند.
در این میان مدیریت مجموعه های فرهنگی و هنری نه تنها از این قاعده مستثنی نیستند بلکه مدیرانش در دشوارترین شرایطی قرار می گیرند که بسیاری از مدیران دستگاه های دیگر این تجربه ها را حتی در خواب هم نمیبینند. موضوعی که با توجه به نگاه ایدئولوژیکی که مرتبط با اندیشه سیاسی دولت مستقر وجود دارد، قطعا می تواند روزها و سال های چالش برانگیزی را برای مدیر مورد نظر به وجود بیاورد. فرآیندی که طی سال های اخیر از وزیر گرفته تا معاون و مدیران کل اداره های مختلف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با آن روبهرو بودند و فقط گذر در تاریخ، طرح مباحث اصولی و فنی، مبانی علمی مرتبط با مقوله مدیریت و البته نگاه های کارشناسی و رسانه ای منصف می تواند درباره آنچه در دوره ها و دولت های مختلف انجام گرفته، ارزیابی درستی داشته باشد.
حال در این شرایط اگر بخواهیم کمی جزئیتر به ماجرای مدیریت هنری در دولت نگاهی بیندازیم، ماجرای «مدیریت در موسیقی» به شدت حضوری پیچیده، پرحاشیه و پرچالش دارد و اگر مدیری در هر دولتی با هر گرایش سیاسی آن را بپذیرد بی تردید باید او را در کنار نقدها و نظرها، یکی از مدیران شجاعدلی توصیف کرد که در شرایط این چند ساله که روی موسیقی حساسیت ها، ملاحظات و تفکرات متعددی وجود دارد، به کارزاری وارد شده که اگر موفق از این مسیر بیرون بیاید بی تردید باید همان مدیر را به عنوان یکی از معتبرترین مدیران دانست چرا که همه می دانند وقتی فردی به عنوان مدیر دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب می شود فارغ از قرار گرفتن در هر جناح سیاسی و حتی بیطرف بودنش، خواه یا ناخواه خود را وارد معرکه ای کرده که اگر برنامه ریزی قبلی و آشنایی نسبی با چالش های این حوزه در مواجهه با تهیه کننده، هنرمند، مخاطبان و مدیران بالادستی نداشته باشد قطعا باید برای عبور او از این «میدان مین» آرزوی موفقیت و دعای خیر کرد.
خبرگزاری مهر-گروه هنر-علیرضا سعیدی؛ تحلیل، نقد و بررسی فعالیتهای مدیریتی در دستگاه های دولتی همواره یکی از پرطرفدارترین، پرحاشیهترین و جذابترین کارکردها در عرصههای مختلف رسانهای است و خبرنگاران، کارشناسان و منتقدان حوزههای مختلف تلاش میکنند در قالبهای منصفانه و بعضا غیرمنصفانهای که برای مسیر خود انتخاب کرده اند، به تجزیه و بررسی آنچه یک مدیر در سازمان خود انجام می دهد، بپردازند. مسیری که در هر دوره به فراخور نگاه های سیاسی حاکم در دولت مستقر، با فراز و نشیب های زیادی همراه است و شرایطی را فراهم می سازد که این تجزیه و تحلیل ها از جهات مختلف مورد کندوکاو قرار گیرند.
در این میان مدیریت مجموعه های فرهنگی و هنری نه تنها از این قاعده مستثنی نیستند بلکه مدیرانش در دشوارترین شرایطی قرار می گیرند که بسیاری از مدیران دستگاه های دیگر این تجربه ها را حتی در خواب هم نمیبینند. موضوعی که با توجه به نگاه ایدئولوژیکی که مرتبط با اندیشه سیاسی دولت مستقر وجود دارد، قطعا می تواند روزها و سال های چالش برانگیزی را برای مدیر مورد نظر به وجود بیاورد. فرآیندی که طی سال های اخیر از وزیر گرفته تا معاون و مدیران کل اداره های مختلف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با آن روبهرو بودند و فقط گذر در تاریخ، طرح مباحث اصولی و فنی، مبانی علمی مرتبط با مقوله مدیریت و البته نگاه های کارشناسی و رسانه ای منصف می تواند درباره آنچه در دوره ها و دولت های مختلف انجام گرفته، ارزیابی درستی داشته باشد.
حال در این شرایط اگر بخواهیم کمی جزئیتر به ماجرای مدیریت هنری در دولت نگاهی بیندازیم، ماجرای «مدیریت در موسیقی» به شدت حضوری پیچیده، پرحاشیه و پرچالش دارد و اگر مدیری در هر دولتی با هر گرایش سیاسی آن را بپذیرد بی تردید باید او را در کنار نقدها و نظرها، یکی از مدیران شجاعدلی توصیف کرد که در شرایط این چند ساله که روی موسیقی حساسیت ها، ملاحظات و تفکرات متعددی وجود دارد، به کارزاری وارد شده که اگر موفق از این مسیر بیرون بیاید بی تردید باید همان مدیر را به عنوان یکی از معتبرترین مدیران دانست چرا که همه می دانند وقتی فردی به عنوان مدیر دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب می شود فارغ از قرار گرفتن در هر جناح سیاسی و حتی بیطرف بودنش، خواه یا ناخواه خود را وارد معرکه ای کرده که اگر برنامه ریزی قبلی و آشنایی نسبی با چالش های این حوزه در مواجهه با تهیه کننده، هنرمند، مخاطبان و مدیران بالادستی نداشته باشد قطعا باید برای عبور او از این «میدان مین» آرزوی موفقیت و دعای خیر کرد.
خبرگزاری مهر-گروه هنر-علیرضا سعیدی؛ تحلیل، نقد و بررسی فعالیتهای مدیریتی در دستگاه های دولتی همواره یکی از پرطرفدارترین، پرحاشیهترین و جذابترین کارکردها در عرصههای مختلف رسانهای است و خبرنگاران، کارشناسان و منتقدان حوزههای مختلف تلاش میکنند در قالبهای منصفانه و بعضا غیرمنصفانهای که برای مسیر خود انتخاب کرده اند، به تجزیه و بررسی آنچه یک مدیر در سازمان خود انجام می دهد، بپردازند. مسیری که در هر دوره به فراخور نگاه های سیاسی حاکم در دولت مستقر، با فراز و نشیب های زیادی همراه است و شرایطی را فراهم می سازد که این تجزیه و تحلیل ها از جهات مختلف مورد کندوکاو قرار گیرند.
در این میان مدیریت مجموعه های فرهنگی و هنری نه تنها از این قاعده مستثنی نیستند بلکه مدیرانش در دشوارترین شرایطی قرار می گیرند که بسیاری از مدیران دستگاه های دیگر این تجربه ها را حتی در خواب هم نمیبینند. موضوعی که با توجه به نگاه ایدئولوژیکی که مرتبط با اندیشه سیاسی دولت مستقر وجود دارد، قطعا می تواند روزها و سال های چالش برانگیزی را برای مدیر مورد نظر به وجود بیاورد. فرآیندی که طی سال های اخیر از وزیر گرفته تا معاون و مدیران کل اداره های مختلف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با آن روبهرو بودند و فقط گذر در تاریخ، طرح مباحث اصولی و فنی، مبانی علمی مرتبط با مقوله مدیریت و البته نگاه های کارشناسی و رسانه ای منصف می تواند درباره آنچه در دوره ها و دولت های مختلف انجام گرفته، ارزیابی درستی داشته باشد.
حال در این شرایط اگر بخواهیم کمی جزئیتر به ماجرای مدیریت هنری در دولت نگاهی بیندازیم، ماجرای «مدیریت در موسیقی» به شدت حضوری پیچیده، پرحاشیه و پرچالش دارد و اگر مدیری در هر دولتی با هر گرایش سیاسی آن را بپذیرد بی تردید باید او را در کنار نقدها و نظرها، یکی از مدیران شجاعدلی توصیف کرد که در شرایط این چند ساله که روی موسیقی حساسیت ها، ملاحظات و تفکرات متعددی وجود دارد، به کارزاری وارد شده که اگر موفق از این مسیر بیرون بیاید بی تردید باید همان مدیر را به عنوان یکی از معتبرترین مدیران دانست چرا که همه می دانند وقتی فردی به عنوان مدیر دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب می شود فارغ از قرار گرفتن در هر جناح سیاسی و حتی بیطرف بودنش، خواه یا ناخواه خود را وارد معرکه ای کرده که اگر برنامه ریزی قبلی و آشنایی نسبی با چالش های این حوزه در مواجهه با تهیه کننده، هنرمند، مخاطبان و مدیران بالادستی نداشته باشد قطعا باید برای عبور او از این «میدان مین» آرزوی موفقیت و دعای خیر کرد.
اما در پاسخ به پرسش شما باید بگویم ۶ ماه گذشته، دوره پرفراز و نشیبی برای کشور بود. در حوزه موسیقی نیز این حواشی وجود داشت اما یک توفیق بزرگ برای حوزه موسیقی در این ۶ ماه وجود داشت؛ اینکه در بزنگاه جنگ ۱۲ روزه، یک بار دیگر موسیقی ایران توانست آن جایگاه اثرگذار خودش را در فرآیند فرهنگی – اجتماعی کشور به رخ بکشد. یعنی فرصتی پیش آمد که ما یک مانور میدانی ایجاد کردیم. این یک توفیق بزرگ برای حوزه موسیقی در این ۶ ماه وجود داشت؛ اینکه در بزنگاه جنگ ۱۲ روزه، یک بار دیگر موسیقی ایران توانست آن جایگاه اثرگذار خودش را در فرآیند فرهنگی-اجتماعی کشور به رخ بکشدمانور میدانی نشان داد که چه قدر موسیقی میتواند اهمیت داشته و هنرمندان موسیقی تا چه میزانی میتوانند اثرگذار بوده و در بزنگاههای خاصی که در کشور نیاز است، آن پیام لازم و گویا و رسا را به جامعه مخابره و موجب اتحاد، همبستگی، همدلی و در مسیر نشاط و کنشهای اجتماعی باشند. اینکه اگر مدیریت برنامه ریزی شده ای در چنین رویدادهایی باشد، هنرمندان چه قدر خوب و شایسته و چه قدر به جا می توانند اثرگذار باشند تا ما نتیجهاش را در جامعه و کشور ببینیم. من از این اتفاق خرسندم که این شرایط به هر حال فرصتی داد که ما بتوانیم یک بار دیگر این را ثابت کنیم.
بنده بارها در گذشته عرض کردم که هنر موسیقی، شاید اثرگذارترین هنر و شاید تنها هنری است که بیشترین دین خودش را به نظام و انقلاب ادا کرده است. شکلگیری انقلاب اسلامی به هر حال با آثار گروه چاوش و عارف همراه بوده و آن آثار بینظیر در تهییج مردم و هدایت مردم به سمت آن جریانهای اجتماعی، به نظرم بسیار بسیار موثر بوده اند. بعد از انقلاب اسلامی، به هر حال ما جریان هشت سال جنگ تحمیلی را داشتیم؛ پس هنر موسیقی در همه ابعاد آن دفاع مقدس، حضور چشم گیر، اثرگذار و نتیجهبخشی را داشته است.
من فکر می کنم با تلاش و وفاقی که باید بین هنرمندانمان ایجاد کنیم، می توانیم مسیر خودمان را به سمت موسیقی علمی، موسیقی جدی، موسیقی فرهنگی، موسیقی اصیل و غنی به عنوان ستونهای مستحکم فرهنگ، تغییر دهیم و سعی کنیم حافظه شنیداری جامعه را که متأسفانه در این سالها یک مقدار از آن مسیر درست خودش خارج شده به مسیر درستش هدایت کنیم، می توانیم شاهد اتفاقات خوبی در حوزه موسیقی باشیم.
همه امیدم این است که بتوانیم انشاءالله هر چه سریعتر، موسیقی ایران را به رسانه ملی در ایران برگردانیم تا نسلهای مختلف ما با آثار موسیقی ایرانی، سازهای ایرانی و فرهنگ موسیقی ایران بیشتر آشنا شوند. آن وقت در دل آن موسیقی و فرهنگ موسیقی ایرانی، آن شعر و کلام فاخر، اشعار زیبا و دلنشین متکی بر اصول انسانی، اصول اخلاقی، اصول عرفانی و اصول دینی میتواند جامعه را هدایت کند، میتواند به جامعه مسیر بدهد، مسیری که به سمت تعالی طی میشود. همین مسیر آن چیزی است که به نظرم حاکمیت فرهنگی کشور، آن را مطالبه میکند.
بارها این را عرض کردهام که ما با موسیقی در برابر تهاجم فرهنگی غرب، نه تنها در حوزه پدافند نیستیم، بلکه با موسیقی میتوانیم در حوزه آفندی باشیم. یعنی میتوانیم با موسیقی، ابلاغ پیام و فرهنگ خودمان را به سراسر جهان داشته باشیم. من به شدت معتقدم در جهانی که متأسفانه امروز دچار بدترین بداخلاقیها و فاصله گرفتن به سرعت از مبانی انسانی و مبانی اخلاقی است، موسیقی ایران میتواند پرچمی را بلند کند که امروز جامعه بشری و جان پویای بشر به آن نیاز دارد.
*شما به نکات درستی اشاره کردید. اما به نظر میرسد الان دفتر موسیقی تحت مدیریت شما، در میان انبوه فعالیتهای اداری و ساختار کلاسیک وزارت ارشاد، گیر افتاده و هیچگونه حمایتی حالا چه از نیروهای بالادستی و چه از نیروهای خارج از مجموعه برای همین برنامه ها و کارهایی که گفتید، ندارد. به عنوان مثال، همین ماجرای برگزاری کنسرتهای موسیقی را در نظر بگیرید. خوب میدانید گروههایی که در حوزه موسیقی جدی فعالیت میکنند، هیچگونه بازوی حمایتی یا یارانهای از طرف دولت دریافت نمیکنند و تنها مجرای اجرای آثار موسیقاییشان، آن هم با هزینههای گزاف و اجارهبهای سنگین، تالار وحدت است. اساسا حمایت دفتر موسیقی در دوره شما، بر چه اساسی خواهد بود؟
شرح وظایف، مسئولیتها و مأموریتهای ما در دفتر موسیقی، ۲۴ بند است. از این ۲۴ بند، تعداد کمشمار یا انگشتشماری بوده که قبلا به آن پرداخته میشد. حالا بعد از این ۵-۶ ماهی که در خدمت دوستان بودم، در بررسی ها، مطالعات و برخوردهایی که هم با کالبد مجموعه اداری، پرسنلی و هم امکاناتی که در اختیار داشتیم، انجام دادیم، دیدیم ما با نواقص زیادی مواجه هستیم. بنابراین به نظرم اتفاقات و زمینههای زیادی باید پیگیری بشود تا بتوانیم به آن اتفاقات مهم دسترسی پیدا کنیم. یکی از مهم ترین اتفاقات، همان حمایت از موسیقی ایرانی است. مسیری که بسیار با موضوع حمایت رسانه ملی که اشاره کردم ارتباط مستقیم دارد.
اصلا شما فکر کنید بنده به نوعی در دفتر موسیقی طوری برنامه ریزی داشته باشم که در تمام سالنهای ایران موسیقی ایرانی اجرا کنیم؛ ولی وقتی این موسیقی با مردم قرابت ندارد، وقتی به گوش مردم آشنا نیست، من هر چه تلاش کنم که صحنهای برای هنرمند موسیقی ایجاد بکنم، وقتی آن فرآیند شنیداری برای جامعه اتفاق نیفتاده باشد و اقبال و استقبال از آن اثر نشود، عملاً تداوم آن نیز با مشکل مواجه میشودوقتی این فضا با ذائقه مردم هماهنگ نیست و رسانه ای چون رسانه ملی ابزاری برای معرفی این جلوه از موسیقی نیست، پس خود همین برنامه های ما هم هیچ سودی برای جلب مخاطب نخواهند داشت. به عبارتی من هر چه تلاش بکنم که صحنهای برای هنرمند موسیقی ایجاد کنم، وقتی آن فرآیند شنیداری برای جامعه اتفاق نیفتاده باشد و اقبال و استقبال از آن اثر نشود، عملاً تداوم آن نیز با مشکل مواجه میشود.
ما در تلاشیم از طریق مجرایی چون سند ملی موسیقی و روابطی که با دستگاههای مختلف برقرار میکنیم و گفتگو با مدیران ارشد و مدیرانی که مسئولیتهای مختلف در جایجای تصمیمگیریها و برنامهریزیهای کشور دارند، شرایطی را به وجود بیاوریم که برای موسیقی خصوصاً موسیقی ایرانی، رسانه بیشتری ایجاد شود. مسیری که تازه فاز اول کار است.
فاز دومی که دراین مسیر برای تحقق آن برنامه ریزی داشتیم، مبنی بر «تقویت ارتباط» است؛ اینکه بتوانیم ارتباطی را از طریق دولت با دستگاههای مختلف برقرار بکنیم و سالنهای آمفیتئاتری را که اکثر دستگاههای دولتی، وزارتخانهها و ادارات دولتی در اختیار دارند و در این سالها با پول بیتالمال احداث و عملا برای برنامههای محدود خود آن ادارات و سازمانها از این سالنها استفاده می شده، برای بعدازظهرها و خارج از وقت اداری تبدیل به سالن اجرای برنامه موسیقی کنیم.
همین جا و از همین تریبون، از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، از هیئت محترم دولت و از همه کسانی که واقعاً در این مسیر میتوانند کمک کنند، میخواهم که با ابلاغ و ایجاد این مسیر و فرآیند برای در اختیار گرفتن فضاهای فرهنگی سازمان های مختلف برای در اختصاص دادن به گروههای فعال هنری، همکاری کنند. به هر حال کشور در شرایط اقتصادی مناسبی نیست و امروز شاید امکان اینکه بخواهیم سالنهای برگزاری برنامههای فرهنگی را احداث کنیم عملا فعالیت دشوار و غیرممکنی است.
من بر این باورم از این پتانسیل بالقوه به بهترین شکل میتوانیم استفاده کنیم. ما داریم تلاش خودمان را میکنیم. اگر ان شاءالله بتوانیم به این مهم دست پیدا بکنیم، یک بخش دیگر از مشکل برگزاری اجرای موسیقی ایرانی را هم میتوانیم حل کنیم. باید بتوانیم از طریق ارتباط با مراکز دولتی، سالنها را به شکل رایگان یا با حداقل قیمت در اختیار بگیریم تا این گروهها بتوانند مخاطبان خودشان را با هزینههای کمتر و بلیت های ارزانتر، به این سالنها هدایت بکنند و آرامآرام بتوانیم شاهد نشر و گسترش موسیقی ایرانی باشیم که حتما اگر این نوا به گوش زیباپسند ایرانی برسد، جای خودش را باز خواهد کرد.
*البته که من به ماجرای سند موسیقی که شما اشاره کردید، زیاد امیدوار نیستم. چون از زمان شهید رئیسی که این سند امضا شده تا به امروز که کنار شما هستم، بارها و بارها جلسات تخصصی و کارشناسی متعددی برگزار شده اما به نظر می آید این کلید واژه «سند موسیقی» اکنون تبدیل به یک تابلوی نقاشی نفیس در موزه برای تماشا شده که هنرمندان و مخاطبان هیچ بهره دیگری از آن تا به امروز (حداقل با آن چیزی که ما در اجراییات حوزه موسیقی میبینیم) نبرده اند. کما اینکه برخی از تصمیم گیری ها برای برگزاری یا عدم برگزاری کنسرت در شهرها با وجود صدور مجوز از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد خود به تنهایی نمونه ای برای تشریفاتی بودن و بی توجهی به سندی است که فعلا ارزش خاصی ندارد.
ببینید ما به هر حال در کشوری زندگی میکنیم که در آن مبانی ایدئولوژیک با توجه به نگرش های عقیدتی وجود دارد. طبیعتا فعالیت در چنین چارچوبی با ملاحظاتی همراه است که موظف به رعایت آنها هستیم. خب در یک سری جوامعی که شاید آزادی عملهای بیشتری وجود داشته و یا نگاه عقیدتی و ایدئولوژیک در نظام سیاسی آن وجود ندارد، بشود از یک چیزهایی عدول یا عبور کرد. اما شما باید در این حاکمیت، بالاخره خودت را در چارچوب قواعد بیشتری قرار بدهی. این که ما تا حالا چنین قاعده و قانونی با موضوع «سند موسیقی» نداشتیم و حالا این قاعده و قانون شروع شده، مسیری است که به نظرم باید آن را به فال نیک گرفت. پس این مسیر، حرکت خوبی است. حتی من معتقدم اهالی موسیقی، حداقل کسانی که در حوزه مدیریت موسیقی در سالهای مختلف تجربه داشتهاند، این را به عنوان یک پشتوانه خوب و مناسب برای خودشان میتوانند در نظر بگیرند.
البته که تحقق ۱۰۰ درصدی کارسختی بوده و در چنین شرایطی شما یکشبه و یکساله و در یک مدت کوتاه نمیتوانید همه این مشکلات را برطرف بکنید. اولاً که خب، قانون به نظر من، بیش از اهمیت خودش، اهمیت مجریانش را دارد. یعنی مجریان هم باید آدمهایی باشند که با یک فهم کامل از موضوع و با یک قدرت درک مسائل، به اتکای آن قانون بتوانند مسیر را پیش ببرند تا با کمترین تنش، آرامآرام این قانون در کالبد فعالیت فرهنگی – هنری کشور و خاصه در حوزه موسیقی شکل پیدا بکند. موضوعی که حتماً در سالهای آتی، مسلماً این اتفاق خواهد افتاد. کما اینکه ما در این ۴۶ سال گذشته، فرآیند پرفراز و نشیبی را در حوزه موسیقی طی کردهایم و امروز موسیقی ما با ۲۰ سال پیش و با ۴۰ سال پیش واقعاً متفاوت بوده و یکسان نیست.
تصور می کنم حتماً در دهه آینده، به پشتوانه همین قانونی که بالاخره شورای عالی انقلاب فرهنگی زحمت کشیده، آن را تدوین و تصویب کرده است شاهد اتفاقات خوبی در عرصه موسیقی خواهیم بود. همین جا هم یاد و خاطره شهید رئیسی را گرامی می دارم که در دوران حیات این شهید بزرگوار در مقام رئیس جمهور به عنوان یک فرد حوزوی، سند ملی موسیقی امضا و ابلاغ شد. این به نظرم یک پشتوانه غنی و قوی است تا به آن استناد کنیم که یک روحانی، سند موسیقی را تأیید و ابلاغ کرده و میشود از این بهره جست. در این زمینه بی تردید دوستان و بزرگوارانی هم که در شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند، حمایت خواهند کرد. امیدواریم ما به عنوان سربازان خط مقدم جبهه موسیقی و جبهه فرهنگی، بتوانیم این نیازها را بهتر به عقبههای حوزه فرهنگ انتقال دهیم تا این مسیر باز و شاهد اتفاقات بهتری در حوزه موسیقی باشیم.
*البته که من به ماجرای سند موسیقی که شما اشاره کردید، زیاد امیدوار نیستم. چون از زمان شهید رئیسی که این سند امضا شده تا به امروز که کنار شما هستم، بارها و بارها جلسات تخصصی و کارشناسی متعددی برگزار شده اما به نظر می آید این کلید واژه «سند موسیقی» اکنون تبدیل به یک تابلوی نقاشی نفیس در موزه برای تماشا شده که هنرمندان و مخاطبان هیچ بهره دیگری از آن تا به امروز (حداقل با آن چیزی که ما در اجراییات حوزه موسیقی میبینیم) نبرده اند. کما اینکه برخی از تصمیم گیری ها برای برگزاری یا عدم برگزاری کنسرت در شهرها با وجود صدور مجوز از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد خود به تنهایی نمونه ای برای تشریفاتی بودن و بی توجهی به سندی است که فعلا ارزش خاصی ندارد.
ببینید ما به هر حال در کشوری زندگی میکنیم که در آن مبانی ایدئولوژیک با توجه به نگرش های عقیدتی وجود دارد. طبیعتا فعالیت در چنین چارچوبی با ملاحظاتی همراه است که موظف به رعایت آنها هستیم. خب در یک سری جوامعی که شاید آزادی عملهای بیشتری وجود داشته و یا نگاه عقیدتی و ایدئولوژیک در نظام سیاسی آن وجود ندارد، بشود از یک چیزهایی عدول یا عبور کرد. اما شما باید در این حاکمیت، بالاخره خودت را در چارچوب قواعد بیشتری قرار بدهی. این که ما تا حالا چنین قاعده و قانونی با موضوع «سند موسیقی» نداشتیم و حالا این قاعده و قانون شروع شده، مسیری است که به نظرم باید آن را به فال نیک گرفت. پس این مسیر، حرکت خوبی است. حتی من معتقدم اهالی موسیقی، حداقل کسانی که در حوزه مدیریت موسیقی در سالهای مختلف تجربه داشتهاند، این را به عنوان یک پشتوانه خوب و مناسب برای خودشان میتوانند در نظر بگیرند.
البته که تحقق ۱۰۰ درصدی کارسختی بوده و در چنین شرایطی شما یکشبه و یکساله و در یک مدت کوتاه نمیتوانید همه این مشکلات را برطرف بکنید. اولاً که خب، قانون به نظر من، بیش از اهمیت خودش، اهمیت مجریانش را دارد. یعنی مجریان هم باید آدمهایی باشند که با یک فهم کامل از موضوع و با یک قدرت درک مسائل، به اتکای آن قانون بتوانند مسیر را پیش ببرند تا با کمترین تنش، آرامآرام این قانون در کالبد فعالیت فرهنگی – هنری کشور و خاصه در حوزه موسیقی شکل پیدا بکند. موضوعی که حتماً در سالهای آتی، مسلماً این اتفاق خواهد افتاد. کما اینکه ما در این ۴۶ سال گذشته، فرآیند پرفراز و نشیبی را در حوزه موسیقی طی کردهایم و امروز موسیقی ما با ۲۰ سال پیش و با ۴۰ سال پیش واقعاً متفاوت بوده و یکسان نیست.
تصور می کنم حتماً در دهه آینده، به پشتوانه همین قانونی که بالاخره شورای عالی انقلاب فرهنگی زحمت کشیده، آن را تدوین و تصویب کرده است شاهد اتفاقات خوبی در عرصه موسیقی خواهیم بود. همین جا هم یاد و خاطره شهید رئیسی را گرامی می دارم که در دوران حیات این شهید بزرگوار در مقام رئیس جمهور به عنوان یک فرد حوزوی، سند ملی موسیقی امضا و ابلاغ شد. این به نظرم یک پشتوانه غنی و قوی است تا به آن استناد کنیم که یک روحانی، سند موسیقی را تأیید و ابلاغ کرده و میشود از این بهره جست. در این زمینه بی تردید دوستان و بزرگوارانی هم که در شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند، حمایت خواهند کرد. امیدواریم ما به عنوان سربازان خط مقدم جبهه موسیقی و جبهه فرهنگی، بتوانیم این نیازها را بهتر به عقبههای حوزه فرهنگ انتقال دهیم تا این مسیر باز و شاهد اتفاقات بهتری در حوزه موسیقی باشیم.
این مسئله، واقعاً به امنیت، آرامش و آسایش مردم مربوط میشود؟ بله. در نیاوران، اگر برنامهای صد سال هم در جریان بود، باید به این جنبهها توجه میشد. شاید مدیر بخش به این مسئله توجه کافی نداشت، یا شاید برنامههایی که پیش از این اجرا میشد، در مکانی از آن فضا برگزارمی شد که این میزان از مزاحمت را برای ساکنان محل ایجاد نمیکرد.
حداقل انتظار از فردی که میخواهد موضوعی را در یک رسانه مطرح کند، این است که کمی در مورد ابعاد آن تحقیق و بررسی کند. اگر ادعا میشود که «برگزاری کنسرت به دلیل مخالفت اهالی محله با مشکل مواجه شده»، چرا نمیروند و برای نمونه با ساکنان ۲ خانه در کوچه پشت نیاوران گفتگو نمیکنند؟ آیا آنها واقعاً میگویند: «ما هر صبح در اینجا برای اجرای کنسرت گوسفند قربانی میکردیم!؟» یا این که «هر شب در آنجا تجمع میکردیم و اعتراض میکردیم که آرامش و امنیت روانی ما برهم خورده؟»
به این دوستان عرض کردم و گفتم: «خانه آدم، آخرین جایگاه آرامش، نقطه اتکا و مأوای آرامش روحی و روانی انسان در این جامعه پر از اغتشاش، ترافیک، آلودگی هوا و دود و مسائل مختلف است. اینکه انسان بتواند ۲ ساعت، ۵ ساعت یا ۱۰ ساعت را کنار خانوادهاش، در جریان گرم زندگی و به هر حال، به صحت و سلامت بگذراند، بسیار مهم است. حالا اگر این آرامش، یک شب، ۲ شب، ۱۰ شب، ۲۰ شب یا ۳۰ شب … مخدوش شود، خب، بالاخره قابل تحمل نیست. خودتان را جای آن مردم بگذارید» و من واقعاً خودم را جای تکتک آن آدمها گذاشتم و هیچ پاسخی نداشتم. برای دستگاه قضایی و دستگاه امنیتی، در مورد وقوع این اتفاق، دهها پاسخ داشتم اما برای آن مردم، هیچ جوابی نداشتم. نمیتوانستم به آنها بگویم: «شما ۱۰ شب دیگر هم تحمل کنید و این صدا را بپذیرید، چون عدهای میخواهند در اینجا برنامهای برگزار کنند و بقیه مردم را شاد کنند». البته از آنها خواهش کردم و واقعاً از تکتک اهالی آن محل نیز تشکر میکنم. آنها با بزرگ منشی تا سوم مهر که بلیتفروشی این برنامه انجام شده بود، پذیرفتند که تحمل کنند. علیرغم اینکه بارها تکرار و پیگیری میکردند، اما همراهی کردند و با ما همکاری داشتند.
حالا اگر نخواهم خیلی از بحث اصلیتان دور شوم باید بگویم فرآیند و مکانیسم حاکم بر مدیریت حوزه موسیقی، دارای ظرایف و شرایطی است که این موارد را در هیچ کتابی نمییابید. هیچ کتابی به شما این دستورالعمل را نمیدهد که در مواجهه با چنین موضوعاتی، چه برخوردی باید داشته باشید و چگونه باید رفتار کنید.
در بخش هایی از صحبتهایتان به چالش هایی اشاره داشتید، چالشهایی که دقیقاً مدیر دفتر موسیقی را با جامعه بسیار قدرتمندی به نام «جامعه تهیهکنندگان» مواجه میکند. حواشی رسانهای هم سبب شد چالشهای بین مدیریت دفتر موسیقی و جامعه تهیهکنندگان، بهویژه تهیهکنندگان موسیقی، شکل پررنگ تری به خود بگیرد. روندی که موجب شد عده ای این موضوع را به فضای مجازی غیررسمی بکشانند و با بهرهگیری از مخاطبان گسترده این فضا، مدیریت شما را به چالش بکشند. حال این پرسش تا حدودی قابل بررسی است که آیا شما مقصر هستید یا آنان در حال انجام یک بازی رسانه ای هستند. لطفا کمی در مورد این چالشها صحبت کنید. اساسا مهمترین چالش شما در حال حاضر با جامعه تهیهکنندگان چیست؟ آیا اصلاً چنین چالشی را میپذیرید یا خیر؟
به نظر بنده، تهیهکنندگان موسیقی، مهمترین حلقه از زنجیره تولید، نشر و اجرای موسیقی در هر جامعهای محسوب شده و از جایگاه بسیار والایی برخوردارند. متأسفانه این جایگاه در کشور ما آنچنان که باید، جدی گرفته نشده و از ابتدا نیز در مسیر صحیح خود قرار نگرفته است. حتی ما فاقد آییننامهای شفاف و قوانین و مقررات مشخص در تمامی ابعادی هستیم که باید حاکم بر روابط ما با تهیهکنندگان باشد. به نظر من، این موارد از نقاط ضعف بزرگ ماست.
آنچه پیش تر عرض کردم و باید در «دفتر موسیقی» محقق شده و خوشبختانه از برنامههای میانمدت ما به حساب می آید، همین موضوع است: ما باید رابطه خود با تهیهکنندگان را تعریف و بازتعریف کنیم. خدا را بزرگترین مشکل ما با تهیهکنندگان موسیقی در این سالها، این بوده که متأسفانه در جامعه ما، پایبندی و تعهد لازم برای انجام امور بر اساس قوانین مرسوم وجود ندارد و همگان در پی یافتن راههای دررو و میانبر برای دور زدن فرآیندها هستندشکر، با توجه به شناختی که از این حوزه دارم و آشناییام با بسیاری از تهیهکنندگان، تاکنون توانستهایم با یکدیگر تفاهم و گفتگوی سازندهای داشته و مسائل را با هم پیش ببریم. اما طبیعی است که حل مسائل متکی بر «گفتاردرمانی» و روابط فردی، روشی مناسب، درست و علمی برای مدیریت نیست. مدیریت مؤثر، مستلزم وجود قواعد و قوانین مشخص، مدون و مصوب است تا طرف مقابل بداند خود را با چه چهارچوبی باید هماهنگ کند، در چه جایگاهی قرار دارد و باید به کدام سمت حرکت کند. در این صورت است که میتوان بر اساس آن، مسیر را برنامهریزی، تنظیم و پیش برد.
به گمانم بزرگترین مشکل ما با تهیهکنندگان موسیقی در این سالها، این بوده که متأسفانه در جامعه ما، پایبندی و تعهد لازم برای انجام امور بر اساس قوانین مرسوم وجود ندارد و همگان در پی یافتن راههای دررو و میانبر برای دور زدن فرآیندها هستند. طبیعی است که تهیهکنندگان موسیقی و فضای هنری نیز از این قاعده مستثنی نبودهاند. برخی از این عزیزان با مراکز و افراد مختلفی در موقعیتهای اجتماعی، سیاسی، امنیتی و انتظامی ارتباط برقرار میکنند و این اقدامات، ساختار صحیح اجرای یک برنامه موسیقی را صرفاً با هدف تأمین منافع مالی و کاری خود تحت تأثیر قرار میدهد.
البته که هیچ تهیهکنندهای از شنیدن این جمله از دفتر موسیقی که «امکان اجرای این برنامه یا قطعه در این زمان وجود ندارد» خرسند نشده و آن را نمیپذیرد. او بلافاصله تصور میکند که باید به مقام بالاتری متوسل شود و از طریق اعمال فشار، مجوز لازم را بگیرد. مسیری که تکرار چنین رویدادهایی، شرایط آشفتهای در جریان موسیقی کشور به وجود آورده است.
گاه پیش میآید که همان تهیهکننده نزد من میآید و میگوید: «پس آن ۱۰ قطعهای که قبلاً مجوز گرفته و اجرا شده، چه میشود؟ برخی از آنها حتی از اثر من هم نامناسبتر بودند!» اما اگر به پای هر یک از آن موارد بروید، خواهید دید که در دورهای، فردی به مسئول مربوطه تلفن زده و با اصرار خواسته است که «به این مورد اغماض شود» و آن فرد نیز به هر دلیلی چه قانعکننده و چه غیرقانعکننده آن را پذیرفته است. اکنون آیا باید نتیجه گرفت که به صرف وقوع چنین مواردی، نمیتوان هیچ نقشه راه و برنامه مشخصی برای موسیقی تعریف کرد؟ در این مسیر یکی از اقداماتی که ما پیگیر آن بودیم، این است که مدیریت اجراهای صحنهای و موسیقی، باید صرفاً بر اساس قانون، مصوبات و تأکیدات نظام جمهوری اسلامی با اتکا به «سند ملی موسیقی» و تنها در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و توسط دفتر موسیقی انجام شود.
پس اگر در هر نقطه از کشور، دیدگاه، نظر یا مسئلهای در حوزه موسیقی مطرح شود، باید به این واحد منتقل و از این واحد برای درخواست اقدام شود تا نسبت به اعمال آن – خواه در جهت توسعه و گشایش نسبی و خواه در جهت سختگیری – اقدام کنند. در نهایت، تمامی دستگاههای مختلف میتوانند نظرات خود را به دفتر موسیقی منتقل کنند و این دفتر است که باید آنها را مدیریت کند. در مجموع، امیدواریم در برنامه «میانمدت»، بتوانیم فضایی ایجاد کنیم که حل مسائل با تهیهکنندگان موسیقی، با سهولت بیشتری انجام شود.
برچسب ها :دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، فرهنگی و هنری ، موسیقی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰