پیشنهاد تشکیل سازوکار ۳+۳

به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی رواج ۲۴ به نقل از ایرنا، روند دیپلماتیک آغاز شده برای رسیدن به توافقی برد-برد میان جمهوری اسلامی ایران و غرب، با حمله رژیم صهیونیستی و آمریکا به ایران به بنبست رسید. فعالسازی اسنپبک از سوی سه کشور اروپایی فرانسه، انگلیس و آلمان علیه ایران هم شرایط این بنبست را پیچیدهتر از همیشه کرد. تهران اما در تمام سالهایی که به نوعی با غرب در چالش بوده همواره گزینه دیپلماسی را بهتر و کمهزینهتر از دیگر گزینهها دانسته و میداند اما اصرار غرب بر تداوم خواستههای غیرمنطقی، افق روابط را مبهمتر از همیشه نشان میدهد. به منظور بررسی تازهترین تحولات در روابط ایران با اروپا و آمریکا و واکاوی علل و زمینههای رفتارهای واشگتن و تروییکای اروپا با «سید جلال دهقانی فیروزآبادی» استاد دانشگاه و تحلیلگر روابط بینالملل به گفتوگو پرداختیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
اروپا یک مذاکره نیابتی با ایران انجام خواهد داد
بر اساس گمانهها و ادعاهایی که این روزها از منابع مختلف می شنویم ایران برای آغاز مذاکرات چندان بیمیل نیست اما آمریکا در حال حاضر در موضع انفعال است، دلیل این انفعال از نظر شما چیست؟
در شرایط امروز گذشت زمان به نفع ایران نیست، ایران با یک اضطرار زمانی مواجه است که در حال حاضر آمریکاییها با آن مواجه نیستند. این «فورس» برای آمریکاییها در مذاکرات مسقط وجود داشت که در آن مذاکرات یا به توافق یا شرایط تغییر کند اما در حال حاضر و پس از حمله اسرائیلی شرایط تغییر کرده است.
البته نباید فراموش کرد که ایران حاضر به مذاکره با هر شرایطی نیست و وزارت خارجه و شخص وزیر خارجه صراحتاً گفتهاند ایران حاضر نیست آنچه را در جنگ از آن حفاظت کرده، در مذاکرات از دست بدهد. لذا ایران تنها به مذاکراتی با شرایط خاص تن میدهد؛ مذاکره مشروط که غیرمستقیم و از نظر موضوعی محدود و منحصر به هستهای باشد و همراه با تضمین امنیتی آمریکا مبنی بر عدم توسل به زور در حین مذاکره.
در شرایط کنونی آمریکا یک سیاست فشار حداکثری سهضلعی و سهبعدی را در پیش گرفته است که بعد اقتصادی آن تحریمهای اولیه و ثانویهای است که مرتب آن را تشدید میکند، بعد دیپلماتیک و سیاسی هم سه کشور اروپایی به نوعی از طرف و به نیابت از آمریکا عمل میکنند و ضلع سوم یعنی بعد نظامی که اسرائیل انجام می دهد. در واقع میتوان گفت آمریکا مسئولیت مذاکره و دیپلماسی را به اروپا محول کرده و اروپا یک مذاکره نیابتی با ایران انجام خواهد داد. پس میتوان نتیجه گرفت که آمریکاییها تمایلی به مذاکره مستقیم ندارند، به این دلیل که اروپاییها این کار را خواهند کرد. در حال حاضر به نوعی اروپاییها نقش دلال دیپلماتیک را دارند و اسرائیل هم نقش زورگوی نظامی. ایران در روزهای باقیمانده از ضرب الاجل سی روزه نیاز به دیپلماسی فعال دارد اما آمریکا چندان به آن نیازی ندارد.
ایران باید یک دیپلماسی دو مسیره و دو ریلی داشته باشد
آیا تداوم این شرایط به نفع دو طرف است، به نظر شما برای عبور از این شرایط چه ابتکاراتی باید به کار گرفته شود؟
به نظر من ادامه وضعیت فعلی برای ایران و آمریکا یکسان نیست. اتفاقاً شرایط موجود به نفع آمریکاست. یکی از علل عدم اشتیاق آمریکا به مذاکره همین است که ادامه وضعیت فعلی را به ضرر خودش نمیداند. استمرار این شرایط، به نظر من یک بازی دو سر برد برای آمریکا است؛ اگر منجر به مذاکره شود، فارغ از ماهیت و محتوای مذاکره، خواسته آمریکا تأمین میشود. اگر هم منجر به مذاکره نشود، شرایط موجود میتواند به اجرای تعهدات قبلی شورای امنیت و فعال شدن مکانیزم ماشه منجر شود که آن هم به نفع آمریکاست.
تداوم شرایط فعلی میتواند به ضرر ایران باشد و ایران را در یک دوراهی قرار دهد که یا باید تن به مطالبات حداکثری آمریکا بدهد، یا شاهد اجرای اسنپبک و بازگشت قطعنامههای شورای امنیت باشد. بنابراین، این موضوع ربط پیدا میکند به اینکه چرا ایران تمایل بیشتری دارد و آمریکاییها کمتر. هر دو وضعیت برای آمریکا منافعش را تأمین میکند.
به نظر من در ادامه این وضعیت، ایران باید یک دیپلماسی ترکیبی، فعال و ابتکاری را در مدت زمان باقیمانده در پیش بگیرد، چون زمان بسیار مهم است و باید نهایت استفاده را از آن برد. همه تلاش باید معطوف به این باشد که مکانیزم ماشه عملیاتی نشود. ایران باید یک دیپلماسی دو مسیره و دو ریلی داشته باشد؛ در دو حوزه حقوقی و سیاسی و به صورت دو و چند جانبه.
در مسیر حقوقی، همانطور که ایران شروع کرده است، باید نامهنگاری با شورای امنیت و این استدلال را ادامه دهد که اروپا اساساً مشروعیت فعالسازی مکانیزم ماشه را ندارد، چون خود بارها آن را نقض کرده و نمیتواند از توافقی که مکرراً نقض کرده، منتفع شود. این یک استدلال حقوقی است که ایران میتواند با شورای امنیت مطرح کند. مسیر حقوقی چندجانبه هم وجود دارد، از طریق اعضای دائم شورای امنیت و اعضای برجام مانند روسیه و چین. مثلاً همین پیگیری ارائه قطعنامه روسیه که با حمایت چین هم مواجه شد که یک مسیر حقوقی است.
از لحاظ سیاسی هم ایران باید یک دیپلماسی سیاسی فعال را دنبال کند که میتواند به صورت دوجانبه و چندجانبه باشد. ایران باید روابط خود را با کشورهایی که در این شرایط میتوانند نقشآفرین باشند تقویت کند. در دیپلماسی دوجانبه، میتواند با کشورهایی مانند روسیه و چین ارتباط نزدیکتری برقرار کند و در دیپلماسی چندجانبه نیز باید از ظرفیت سازمانهای منطقهای و بینالمللی استفاده کند.
معتقدم باب مذاکره با اروپا را نباید بست، اتفاقاً باید مذاکرات را با شدت و قدرت بیشتری ادامه داد؛ نهایتاً ممکن است این مذاکرات به توافق منجر نشود، اما استفاده حداکثری از دیپلماسی در تعامل با اروپا به نظر من لازم است. یک دیپلماسی سیاسی چندجانبه به موازات مذاکرات با اروپا باید دنبال شود. در کنار مذاکرات دوجانبه با اروپا، میتوان دو عضو دائم دیگر شورای امنیت یعنی روسیه و چین را به میدان آورد، به این معنا که سه کشور ایران، روسیه و چین با سه کشور اروپایی فرانسه، آلمان و انگلیس، سازوکار مذاکراتی ۳+۳ را ترتیب دهند و باید از همه اهرمها و ابزارهای ممکن و لازم استفاده شود.
چه ابتکاراتی میتوان ارائه داد تا از این وضعیت بنبست خارج شد؟
یکی از راهحلها میتواند یک راهحل بینابینی باشد، بین غنیسازی صفر و غنیسازی یکجانبه در خاک ایران. به نظر من میتوان یک نقطه حد وسط پیدا کرد. یکی از بحثهایی که از ابتدا هم مطرح بود، موضوع غنیسازی یکجانبه یا چندجانبه در خاک ایران یا در خارج از خاک ایران باشد. در واقع میتوان به سمت ایجاد یک کنسرسیوم بینالمللی برای تولید سوخت هستهای رفت؛ کنسرسیومی با مشارکت ایران، کشورهای منطقه و برخی کشورهای دیگر از جمله کشورهای اروپایی.
این کنسرسیوم میتواند چند رکن داشته باشد؛ بعضی از ارکان آن در ایران باشد و بعضی دیگر در خارج از ایران. اگر بتوان چنین سازوکاری را ایجاد کرد، هم حق غنیسازی ایران به نوعی شناسایی میشود و هم همکاری چندجانبه شکل میگیرد. بخشهایی از این فرآیند در ایران باشد و بخشهایی در خارج. این میتواند یکی از راهحلها باشد. یا کنسرسیومی در چارچوب بریکس؛ در آنجا هم میتوان با کشورهای عضو بریکس مثل برزیل، چین و روسیه و آفریقای جنوبی رایزنی کرد. بنابراین میتوان ابتکارات بینالمللی مختلفی را پیشنهاد داد.
چین این ظرفیت دارد که بین ایران و اروپا و روسیه هم بین ایران و آمریکا نقش میانجی را ایفا کند
آیا می توان در این برهه از میانجی خاصی برای تغییر شرایط نام برد؟
به نظر من الان وقت پیدا کردن «بهترین گزینه» نیست، بلکه باید از همه ابزارها و همه گزینهها استفاده کرد، حتی اگر درصد موفقیت آنها کم باشد. در شرایط فعلی، شاید بتوانیم روی بعضی از میانجیها حساب کنیم یا از ظرفیت آنها استفاده کنیم؛ میانجیهایی که تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. ضمن اینکه به اعتقاد من، چون موضوع در دستور کار شورای امنیت است، باید سراغ میانجیهایی رفت که خودشان در این موضوع مدخلیت و موضوعیت دارند؛ یعنی ارتباطی مستقیم با شورای امنیت یا سازمان ملل دارند. در این راستا گرچه میتوان از ظرفیت کشورهایی مثل عمان، قطر و حتی عربستان را هم استفاده کرد اما به نظر من ظرفیت حل این بحران در حال حاضر در این کشورها نیست. یکی از میانجیهایی که باید پیگیری شود، دبیرکل سازمان ملل است. او به هر حال متولی اصلی سازمان و شورای امنیت است. چین هم این ظرفیت دارد که بین ایران و اروپا میانجیگری کند و روسیه هم بین ایران و آمریکا نقش میانجی را ایفا کند. ما باید توجه داشته باشیم که میانجیها حداقل بیطرف بوده، حسن نیت داشته باشند و واقعاً بخواهند منافع ما را در نظر بگیرند. به هر حال، در شرایط کنونی باید از همه روزنهها استفاده کنیم.
مشروعیت اقدام اروپا زیر سوال است
برگردیم به اسنپبک، آیا اروپا وجاهت قانونی برای فعالسازی این مکانیسم را داشت؟
باید گفت این بحث به دو نکته برمیگردد؛ اول اینکه آیا اروپا عضو برجام هست یا خیر و دوم اینکه آیا میتواند چنین اقدامی انجام دهد یا نه. به نظر من، تشخیص این موضوع بر عهده شورای امنیت است، چون در واقع یک سازوکار نظارتی بالادستی وجود ندارد و هرچه تشخیص دهد، حتی اگر ناعادلانه هم باشد اجرا میکند. اما استدلال حقوقی ایران این است که اروپا مشروعیت فعالسازی مکانیزم ماشه را ندارد، زیرا مکرراً این توافق را نقض کردند و بر اساس آرای حقوقی، طرفی که خود یک تفاهم یا قرارداد را مکرراً نقض کرده و دچار توقفهای جزئی و کلی شده، نمیتواند از همان تفاهم یا قرارداد به نفع خود استفاده کند. این یک اصل حقوقی است که میتوانیم به آن استناد کنیم؛ ایران هم بر همین اساس اقدام کرده است. بنابراین به نظر من، فارغ از اینکه اینها قانونی عمل میکنند یا نه ــ که طبیعی است به منشور ملل متحد هم پایبند نبودند و نیستند، همانطور که تجاوز آمریکا و حمله آمریکا به تأسیسات هستهای ما هم خلاف منشور ملل متحد و هم خلاف همه اصول بنیادین حقوق بینالمللی است ــ اما حداقل برای تنویر افکار عمومی لازم است که بیان شود.
اساساً اروپاییها به مفاد برجام پایبند نبودند و حالا به ما میگویند شما نقض کردید، در صورتی که اقدامات ایران جبرانی بوده است. یعنی آنها به تعهداتشان عمل نکردند و ایران هم در پاسخ به همان، به تعهدات مندرج در قرارداد عمل نکرد. به نوعی خودشان قرارداد را فسخ کردند. آمریکا خارج شد و اروپاییها هم به تعهداتشان عمل نکردند؛ بنابراین مشروعیت از این ناحیه زیر سؤال است. طبق مکانیزم حل اختلافات، اروپاییها باید ابتدا موضوع را به کمیسیون مشترک ارجاع میدادند و در صورت عدم نتیجه، به وزرای خارجه. اما آنها این روند را رعایت نکردند، بنابراین از این نظر هم خلاف برجام عمل کردند.
اروپا حاضر نیست برنامه هستهای ایران به حالت عادی بازگردد
آیا اروپاییها از ابتدا قصد داشتند این گزینه را فعال کنند یا اتفاقاتی منجر به این موضوع شد؟
شاید در ذهن اروپاییها از همان ۲۰۱۵ این احتمال وجود داشت که اگر این توافق به جایی نرسد، به نقطه اول بازگردند. لذا میتوان این احتمال را داد. بهویژه با توجه به اینکه در برجام مکانیزمی برای توقف پیشبینی شده بود. من فکر میکنم آنها منتظر نتیجه اجرای برجام پس از چند سال بودند؛ یعنی برنامه اجرا شود و ایران به خواستههایی که آنها داشتند پاسخ مثبت دهد. اما از همان ابتدا هم مشخص بود که هم اوباما و هم کشورهای اروپایی در ذهنشان این بود که برجام علاوه بر موضوع هستهای، باید منجر به تغییر رفتار منطقهای ایران و محدودیتهای موشکی هم شود. این موارد اگرچه صراحتاً در برجام نبود، اما آنها چنین انتظاری داشتند. بنابراین، منطقی است اگر بگوییم از همان ابتدا یکی از گزینههایشان فعال کردن مکانیزم ماشه بوده است.
پیش از این هم در مصاحبهای گفته بودم که اروپاییها به این فرصت تاریخی بهراحتی پشت نخواهند کرد. اما اینکه چرا اکنون فعال کردند و نه قبلاً، به نظرم برمیگردد به شرایط پس از خروج آمریکا از برجام. آن زمان فرصت زیادی وجود داشت و ضرورتی نمیدیدند آخرین برگ برنده را همان ابتدا رو کنند. هدفشان این بود که ایران را در برجام حفظ کنند و تعهداتش را انجام دهد. در آن زمان، اروپا یا اراده کافی برای عمل به تعهداتش را نداشت یا توانش را. مکانیزمهای مالی هم که طراحی کرده بودند، هیچکدام عمل نکرد. اختلاف اروپا با ترامپ هم زیاد بود، و همین باعث میشد اروپا تمایلی به فعال کردن مکانیزم ماشه نداشته باشد، حتی با اقدام آمریکا مخالفت میکرد. چون فکر میکرد با همین ابزار میتواند ایران را پایبند به تعهدات برجامی نگه دارد.
اما نکته مهم این است که چرا امروز این کار را کردند. به نظر من، مهمترین عامل، پایان اعتبار برخی مفاد برجام در اکتبر است. آنها حاضر نیستند ایران پس از این تاریخ به شرایط عادی بازگردد و برنامهاش را آزادانه ادامه دهد. به همین دلیل، تنها گزینه باقیمانده برایشان فعال کردن مکانیزم ماشه است. بنابراین آن زمان فرصت داشتند و امروز دیگر فرصتی نمانده است. علاوه بر این، در این مدت اسناد و مدارکی هم جمعآوری و مستندسازی کردهاند. برای مثال نامهای که اخیرا به شورای امنیت ارسال کردهاند بر اساس این مستندات ادعا کردهاند که ما مذاکره کردیم، همکاری کردیم، از برجام خارج نشدیم، و حالا ایران مقصر است.
البته برخی کل موضوع را به جنگ اوکراین تقلیل میدهند، من نمیگویم جنگ اوکراین بیتأثیر بوده، قطعاً یکی از عوامل است. بهویژه با توجه به روابط ایران و روسیه و حساسیت اروپا. اما به نظر من تنها عامل نیست. مهمترین عامل همان مسئله زمان است؛ اینکه برجام در آستانه انقضا بود و اروپا نمیتوانست این وضعیت را بپذیرد، بنابراین فعالسازی مکانیزم ماشه برای آنها تنها گزینه بود.
دیپلماسی کشور و همه توان و ظرفیت ملی برای جلوگیری از فعالسازی اسنپبک فعال شود
بازگشت احتمالی تحریمها چه آثار واقعی بر کشور خواهد داشت؟
باید ارزیابی واقعبینانه داشت؛ بازگشت شش قطعنامه شورای امنیت ذیل ماده ۴۱ فصل هفتم، بدون تردید برای ایران هزینهزاست و نمیتوان آن را انکار کرد اما اینکه آخر دنیا باشد یا فاجعهای غیرقابل جبران رخ دهد نیز درست نبوده و اغراق است و یک حالت بینابینی وجود دارد.
اگر قطعنامهها بازگردد، ما دوباره ذیل ماده ۴۱ فصل هفتم و به عنوان تهدیدی علیه صلح و امنیت بینالمللی قرار میگیریم. این امر هزینههای اقتصادی زیادی بر اقتصاد ایران تحمیل خواهد کرد؛ هزینههایی مانند محدود شدن مبادلات تجاری و اقتصادی، فروش نفت، حملونقل، بیمه، و تخفیفهای بیشتری که ایران برای فروش نفت باید ارائه دهد. همه اینها هزینه است و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
اما از سوی دیگر، این هم درست نیست که بگوییم اقتصاد ایران به طور کامل فرو میپاشد. به نظر من باید دیدگاهی واقعبینانه داشت؛ نه اغراقآمیز و نه سادهانگارانه. ضمن اینکه فشار روانی شدیدی نیز ایجاد میشود. برای مثال، ببینید در زمان تجاوز اسرائیل به ایران نرخ طلا و ارز افزایش چندانی پیدا نکرد، اما اکنون شاهد افزایش هستیم. این نشان میدهد که بار روانی موضوع بسیار مهم است و یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر اقتصاد ایران همین جنبه روانی است.
ایران در واقع به شرایط پیش از برجام بازمیگردد، یعنی سالهای اوایل دهه ۹۰. بعد از حدود یک دهه دوباره به وضعیت قبلی برمیگردیم. باز هم تأکید میکنم نباید این مسئله را دستکم گرفت، بهخصوص باید برای مقابله با آن آماده بود. شخصاً معتقدم همه تلاشها باید صورت گیرد تا قطعنامهها بازنگردند. اینکه بگوییم اگر هم بازگشت، مهم نیست یا تأثیری ندارد، اشتباه است. دیپلماسی کشور و همه توان و ظرفیت ملی باید بسیج شود تا جلوی فعال شدن و عملی شدن بازگشت قطعنامهها گرفته شود. البته نباید دچار ترس و وحشت ملی هم شد؛ باید نگاه واقعبینانه داشت.
دیپلماسی امروز ایران باید متمایز از دیپلماسی قبل از جنگ باشد
تاثیر فعالسازی اسنپبک بر دیپلماسی و روابط و گفتوگوها میان بازیگران امروز این میدان چیست؟
به نظر من ناگزیر فعالیتهای دیپلماتیک ایران تشدید خواهد شد. توصیه من این است که در این مدت باقیمانده، همه امکانات دیپلماتیک در همه زمینهها از دیپلماسی پارلمانی، حقوقی، عمومی، دفاعی ـ به کار گرفته شود تا مانع از فعال شدن اسنپبک شویم. پیشبینی من این است که دیپلماسی متوقف نمیشود بلکه شدت میگیرد. در این راستا اولین هدف، یافتن یک چارچوب مذاکراتی است، ایران باید ابتکار عمل داشته باشد و طرح مشخصی ارائه دهد. نباید منتظر بمانیم تا اروپا یا دیگران ابتکار عمل به خرج دهند و ما فقط آن را تایید یا رد کنیم. ایران باید دیپلماسی خلاق و مبتنی بر طرح داشته باشد.
نکته دیگر اینکه دیپلماسی امروز ایران باید متمایز از دیپلماسی قبل از جنگ باشد. چه در کلیت دیپلماسی و چه در حوزه هستهای، شرایط پس از جنگ و فعال شدن مکانیزم ماشه کاملاً متفاوت با قبل است. بنابراین باید آماده شرایط جدید باشیم و برای آینده برنامهریزی کنیم. به نظر من، دیپلماسی فعال خواهد شد، اما اختلاف نظر ایران و اروپا و آمریکا در مورد دستور کار، اهداف و امتیازات همچنان باقی است. حتی برخی سیاستمداران آمریکایی مانند وزیر خارجه آمریکا هم استقبال کردند، چون همانطور که اشاره کردم، الان بهترین زمان برای آمریکا است که خود را متمایل به دیپلماسی نشان دهد؛ چراکه اروپاییها از طرف او فشار میآورند و او لزومی نمیبیند مستقیماً وارد عمل شود.
اینکه ایران باید یک «مدالیته» یا چارچوب مشخص برای چگونگی همکاری با آژانس تعریف کند
نحوه همکاری جمهوری اسلامی ایران با آژانس بینالمللی انرژی هستهای به چه صورت باید تعریف شود تا حافظ منافع ملی باشد؟
ایران باید از کارت آژانس نهایت استفاده را کند اما به عنوان بخشی از ابزارهای مذاکرات دیپلماتیک. همکاری با آژانس باید در مقابل امتیازاتی باشد که طرف مقابل ارائه میدهد. باید از موضع مطالبهگری با آژانس وارد شویم. علیرغم اقدامات و رفتارهای غیرمنصفانه آژانس و شخص گروسی، آژانس در این روزهای باقیمانده یکی از بازیگران مهم و تأثیرگذار است و حتی میتواند در پیشنویس قطعنامه روسیه و سایر ابتکارات شورای امنیت نقش ایفا کند. اگر آژانس و گروسی بیطرفانه عمل کنند، میتوانند موضع ایران را تقویت کنند.
نکته آخر اینکه ایران باید یک «مدالیته» یا چارچوب مشخص برای چگونگی همکاری با آژانس تعریف کند. ما باید سرعت بدهیم به دیپلماسی و هرچه سریعتر یک چارچوب همکاری جدید با شرایطی طراحی کنیم که منافع ملی ایران را تأمین کند. استفاده از ظرفیت آژانس در این مسیر ضروری است، چون به هر حال آژانس یکی از طرفهای مهم در این پرونده است.
برچسب ها :چارچوب مذاکرات ، دیپلماسی ترکیبی و ابتکاری
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰