کد خبر : 19763
تاریخ انتشار : دوشنبه ۸ دی ۱۴۰۴ - ۱۳:۲۰

کسب و کار تازه روانشناسان قلابی!

کسب و کار تازه روانشناسان قلابی!
یکی از اتفاقات آسیب‌زا در فضای مجازی که طی این چند وقت اخیر بیشتر از قبل رونق گرفته بلاگری با روانشناسی زرد است. اتفاقی که برای صاحبان صفحات مجازی لایک دارد و برای مخاطبانشان آسیب‌های روحی!

 

به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی رواج ۲۴ به نقل از مهر ،  یک قاب سیاه و سفید، یک عدد بلاگر پشت میزنشین، یک عدد میکروفون رو میزی و چند جین جمله انگیزشی و بزک شده و دست آخر یک موسیقی غم‌انگیر در زیر صدای ویدئو… چیدن همه این‌ها کنار هم در نهایت از شما یک فرد تأثیرگذار خواهد ساخت که با وجنات یک مشاور و حتی روانشناس در فضای مجازی بتوانید برای همه آدم‌های متفاوت یک نسخه یکسان بپیچید. پدیده مشکل‌سازی که آسیب‌هایش در طولانی مدت باعث شده تا کارشناسان این حوزه از آن به عنوان روانشناسی زرد یاد کنند. پدیده نامیمونی که با همه‌گیری شبکه‌های اجتماعی بیش از پیش رواج پیدا کرده و بیشتر از اینکه ریشه در علم و پژوهش داشته باشد، محصول الگوریتم‌ها، بلاگری و عطش دیده شدن است. این نوع از روانشناسی زرد معضلی است که می‌تواند با وعده‌های ساده، جملات انگیزشی کلیشه‌ای و نسخه‌های آماده برای مسائل پیچیده انسانی مخاطبان زیادی را برای خود دشت کند و آنها را تحت تأثیر قرار دهد؛ غافل از اینکه در لایه‌های زیرین این نسخه‌های غیراصولی و مشابه چه آسیب‌های جدی فردی و اجتماعی خوابیده است. ویدیوهایی که برای سازندگانش لایک و پول می‌سازد و برای دنبال کننده‌ها خسارت‌های جبران ناپذیر روانی!

آسیب اول؛ آدم‌های متفاوت و نسخه‌های مشابه!

یکی از اصلی‌ترین مشکلات این پدیده که حالا چند سالی است در فضای مجازی حسابی گل انداخته، پیچیدن نسخه‌های مشابه است. تا جایی که بلاگرها بدون شناخت هر فرد، پیشینه خانوادگی، شرایط روانی و اجتماعی او، برای همه یک نسخه واحد می‌پیچند. نسخه‌هایی که اگر لا به لای آنها بگردید غالباً به عبارت‌های تکراری مثل «آدم‌های سمی رو از زندگی‌ات حذف کن»، «تو مقصر هیچ‌چیز نیستی!»، «اگر فلانی این کار رو کرد، فوراً رهاش کن» و… می‌رسید. نکته اینجاست که این نگاه‌های صفر و صدی نه تنها با واقعیت پیچیده روابط انسانی همخوانی ندارد، بلکه می‌تواند به تصمیم‌های هیجانی منجر شود و رابطه‌هایی که می‌تواند با مشاوره اصولی ترمیم و درست شود را از بین ببرد یا حتی تشدید کننده مشکلات روانی افراد شود.

آسیب دوم؛ ساده کردن مسائل پیچیده روانی!

یکی از مهم‌ترین آسیب‌های روانشناسی زرد، ساده نشان دادن افراطی مسائل عمیق روانی است. افسردگی، اضطراب، اختلالات شخصیت یا اختلافات زناشویی، موضوعاتی نیستند که شما بتوانید با یک ویدئوی یک دقیقه‌ای یا یک کپشن انگیزشی و جملات پر آب و تاب آنها را حل کنید. اما بلاگرهای روانشناسی زرد، با یک تدوین ساده، یک موزیک تأثیرگذار، یک قاب شیک و چند روایت شخصی اغراق‌شده که جملات قصار چاشنی آن شده، این توهم را ایجاد می‌کنند که یک «راه‌حل سریع» برای حل تمام مشکلات شما وجود دارد. اتفاق نگران کننده‌ای که نتیجه‌اش می‌شود بی‌اعتبار شدن درمان تخصصی و کاهش تمایل آدم‌ها برای مراجعه به روانشناس و مشاور حرفه‌ای.

آسیب سوم، ساختن یک تصویر فانتزی از روابط آدم‌ها

فکر کنید که بخواهید با عینک بلاگرهای روانشناس به دنیا نگاه کنید. از زاویه دید آنها باید با دیدن کوچک‌ترین اختلاف نظری به طرف مقابلتان برچسب «سمی بودن» بزنید آن وقت هر تفاوت را نشانه‌ای برای «بی‌ارزشی رابطه» بدانید تا ختم آن را بگیرید. معضلی که در نهایت باعث می‌شود همه ما تاب آوری و مدارای خودمان برای نگهداشتن رابطه‌های قابل ترمیم را از دست بدهیم؛ چون روابط انسانی ذاتاً با تعارض، سوءتفاهم و رنج‌های مقطعی همراه هستند و در نظرنگرفتن این واقعیت باعث می‌شود، یک تصویر غیرواقعی و فانتزی از زندگی مشترک پیدا کنید؛ تصویری که سرانجام در برخورد با واقعیت فرو می‌ریزد.

آسیب چهارم؛ فرو بردن افراد در ژست قربانی بودن

یکی دیگر از چیزهایی که باعث می‌شود تا روانشناسی زرد نوک پیکان انتقادات قرار بگیرد این است که جملات قصار این بلاگرها پشت میکروفون‌هایشان به آدم‌ها توهم قربانی بودن در همه شرایط را می‌دهد این یعنی چه؟ یعنی با شما کاری می‌کند که از مسئولیت و سهم خود در پیش بردن روابط فردی و اجتماعی‌تان شانه خالی کنید و گمان کنید که شما همیشه آن فرد قربانی هستید و طرف مقابلتان همواره مقصر مطلق است. این نگاه، اگرچه در کوتاه‌مدت احساس آرامش و حق‌به‌جانبی ایجاد می‌کند، اما در بلندمدت مانع این می‌شود تا افراد به یک خودشناسی درست از خودشان و شرایطشان برسند و به یک رشد شخصی درست دست پیدا کنند. چیزی که در واقعیت بر خلاف روانشناسی اصولی و علمی است و فقط صورت مسئله را برای افراد پاک می‌کند.

آسیب پنجم؛ گم شدن صدای متخصصان واقعی در هیاهوی بلاگرها

شاید مهمترین آسیبی که در این پدیده می‌توان پیدا کرد بی‌اعتبار شدن علم روانشناسی میان افراد است. طوری که روانشناسی زرد می‌تواند به اعتماد مردم به این علوم ضرر بزند. بنابراین نبود نظارت و مرجعیت علمی در این فضا را می‌شود یک خلأ جدی دانست. بسیاری از بلاگرهای فعال در حوزه روانشناسی، تحصیلات مرتبط ندارند یا از عناوین مبهمی مثل «انرژی درمانگر»، «لایف کوچ» یا «منتور» و… استفاده می‌کنند. برای همین هم در نبود قوانین شفاف برای نظارت و نداشتن سواد رسانه‌ای کافی، تشخیص محتوای معتبر از غیرعلمی برای مخاطب دشوارتر از چیزی می‌شود که فکرش را می‌کنیم به‌ویژه زمانی که این اشخاص با آمار فالوئر بالا و روایت‌های احساسی اعتمادسازی می‌کنند. علاوه بر این نقش شبکه‌های اجتماعی را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. چون همیشه محتوای هیجانی و ساده، بیشتر دیده می‌شود و دست‌به‌دست می‌چرخد. در چنین فضایی، حرف‌های دقیق، محتاطانه و علمی که نیاز به توضیح و زمان دارند، شانس کمتری برای دیده‌شدن پیدا می‌کنند. تاجایی که متأسفانه همین سازوکار باعث می‌شود تا بلاگرها به سمت تولید محتوای تندتر و نسخه‌محور تمایل بیشتری داشته باشند؛ محتواهایی که دیده شدن آن به قیمت آسیب‌زدن به سلامت روان مخاطبان تمام می‌شود.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.