«میدل ایست مانیتور» فرصتهای همکاری میان تهران و ریاض را بررسی کرد:
همکاری مبتنی بر واقعگرایی ایران و عربستان

به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی رواج ۲۴ به نقل از ایرنا ، پایگاه تحلیلی میدل ایست مانیتور در گزارشی با عنوان «ایران و عربستان سعودی: از رقابت تا واقعگرایی» نوشت: امروز، ایران و عربستان سعودی باید اختلافهای قدیمی خود را کنار بگذارند. آنها نباید فرصت آشتی را که با میانجیگری چین حاصل شد و نه تنها جهان را شگفتزده کرد بلکه ژئوپلیتیک منطقه را که بر این باور استوار بود که بدون اسرائیل، شیعه و سنی در جنگ مداوم با هم خواهند بود، دگرگون ساخت.
آشتی میان این دو کشور موجی از امید را در سراسر منطقه و در میان صلحدوستان جهان برانگیخته است. صرفنظر از انگیزههای پکن، چین توانست پس از دههها دشمنی آشکار و پنهان، این دو رقیب دیرینه را رودررو بنشاند تا درباره اختلافاتشان گفتوگو و آنها را حلوفصل کنند. این روند، فرصت نادری را برای هر دو طرف فراهم کرده است تا درنگ کنند، اعتماد ازدسترفته را بازسازی نمایند، سطح اعتماد متقابل را تعمیق بخشند و بستری مشترک برای همکاری در زمینههایی چون صلح و ثبات، پایاندادن به فرقهگرایی، تعیین مرزهای سیاسی و پیگیری برنامههای توسعه پس از عصر نفت فراهم آورند.
از آنجا که هر دو کشور مدعی رهبریاند، ریاض و تهران باید در کنار یکدیگر کار کنند. امروز این دو کشور با چالشهای مشترک روبهرو هستند و هزینههای ادامه خصومت بسیار بالاست. هر دو از ریشههای عمیق تاریخی و فرهنگی برخوردارند که میتواند در صورت همکاری به جای رقابت، به نفعشان تمام شود. حتی اگر تنها بر سر مفهوم «صلح» توافق کنند، همین امر میتواند در قالب رفاه، ثبات و آسایش، سود عظیمی را برای ملتهایشان و جهان به همراه داشته باشد.
نویسنده در ادامه با طرح این ادعا که ایران بهعنوان آخرین «کشور بزرگ توسعهنیافته» شناخته میشود، نوشت: همزمان عربستان سعودی در حال اجرای جاهطلبانهترین پروژههای متنوعسازی اقتصادی جهان است. هر دو کشور از منابع عظیمی برخوردارند؛ بهجای انتقال این منابع به خارج، میتوانند با ایجاد یک زیستبوم مشترک و سودمند، در حوزههای اقتصادی، تجاری، سرمایهگذاری و فناوری همکاری کنند. این الگوی همکاری میتواند بهراحتی به دیگر کشورها از جمله اعضای شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی نیز تعمیم یابد. چنین الگویی باید بر «تکمیلکنندگی نه رقابت»، «همکاری نه بهرهکشی» و «منافع مشترک نه انزوا» استوار باشد.
تهران و ریاض چگونه میتوانند اختلافات را جبران کنند
زمان تغییر کرده است. پس از دههها رویاروییهای پیدا و پنهان، هر دو طرف باید دریابند که هیچیک قادر به نابودی دیگری نیست. اگر ایران و عربستان رقابت را ادامه دهند و بر تشدید اختلافات تمرکز کنند، شاید دیگر فرصتی برای اصلاح اشتباهاتشان نیابند.
اقتصادهای ایران و عربستان نیز در حال دگرگونی است. چشمانداز جهانی انرژی دیگر همانند گذشته نیست. ایالات متحده که زمانی واردکننده انرژی بود، اکنون صادرکننده خالص نفت و گاز است و مستقیماً با تولیدکنندگان بزرگ، از جمله عربستان، امارات و ایران رقابت میکند. دولت ترامپ، شرکای تجاری خود را تحت فشار گذاشت تا با خرید نفت و گاز آمریکا کسری تجاری را کاهش دهند، هرچند این انرژی گرانتر و از نظر امنیت انرژی و حملونقل نفتکشها (VLCCs) کماعتمادتر بود. کشورهایی چون هند، اندونزی، ژاپن، کره جنوبی و سریلانکا ناچار به خرید انرژی آمریکا شدند و سهم بازار خلیج فارس کاهش یافت.
همزمان، تحریمهای اعمالشده بر روسیه، مسکو را به سمت بازارهای آسیایی سوق داده و رقابت را در بازار انرژی آسیا تشدید کرده است. برای حفاظت از محمولههای نفتی، آمریکا ممکن است حضور دریایی خود را افزایش دهد و این امر خطر تنشهای نظامی میان قدرتهای بزرگ را بالا میبرد.
اروپا در این زمینه درسی بزرگ ارائه میدهد؛ پس از دههها جنگهای فرقهای خونین میان کاتولیکها، پروتستانها و کالوینیستها از جمله جنگ سیساله که حتی به آدمخواری انجامید، اروپاییها متوجه شدند که هیچ طرفی نمیتواند پیروز شود. آنان سرانجام در سال ۱۶۴۸ «صلح وستفالیا» را امضا کردند که صلح، مدارا و احترام به حاکمیت دولتها را برقرار کرد و به قرنها خونریزی پایان داد و بنیان همزیستی مسالمتآمیز در اروپا را نهاد.
خاورمیانه امروز به همان خرد نیاز دارد. عربستان، ایران و سایر کشورهای منطقه باید گرد هم آیند و نهادی برای مدیریت اختلافات سیاسی، فرقهای و ایدئولوژیک، کاهش تنشها و پایانبخشیدن همیشگی به شکافها تشکیل دهند.
گامهای پیشرو
اکنون لحظهای سرنوشتساز در تاریخ فرا رسیده است. منطقه با دو روند متناقض روبهرو است؛ از یک سو، «چالشهای بیشمار در تمامی عرصهها»، و از سوی دیگر، «انبوهی از ذخایر اقتصادی، معدنی و نقدی». برای بهرهبرداری از این منابع، کشورها باید چالشها را کاهش داده و عوامل منفی را از میان بردارند. مردم میدانند که چگونه این تضادها را مدیریت کنند: با ترویج اعتماد، همافزایی منابع و ایجاد زیستبوم برد-برد برای نفع منطقه و فراتر از آن. آنچه اکنون نیاز است، تعهد سیاسی و اخلاقی قوی برای اقدام است.
۱. ایجاد وحدت و اعتماد: باید در سطوح اقتصادی، سیاسی، دفاعی، امنیتی و اطلاعاتی وحدت و اعتماد ایجاد شود. عربستان و ایران باید در سه سطح دوجانبه، منطقهای و فرامنطقهای همکاری کنند.
سطح دوجانبه: باید برای بررسی منافع مشترک و اختلافات گفتوگو کنند و پیامی روشن از آشتی، همانند آنچه در پکن رخ داد، ارسال کنند. این امر اعتبارشان را افزایش داده و همکاری منطقهای را تسهیل میکند.
سطح منطقهای: باید سیاستی مشترک برای تعامل با دوستان و رقبا تدوین کنند و بپذیرند که دین و ایدئولوژی تاکنون برای اهداف سیاسی مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند. رویکردی «فرامنطقهای» برای پاسخ به مطالبات اقشار حاشیهنشین ضروری است. کمیتهای باید تشکیل شود تا برنامهای زمانمند برای بازسازی مسکن، سلامت، زیرساخت و اشتغال ــ همگی ویرانشده در اثر جنگهای طولانی ــ تدوین کند.
سطح فرامنطقهای: باید سیاستهای خود را در قبال قدرتهای بزرگ روشن سازند و مانع از تبدیل منطقه به عرصه درگیری توسط نیروهای خارجی شوند. همچنین میتوانند شبکه مشترک امنیتی و اطلاعاتی ایجاد کنند. همانگونه که آمریکا و اروپا با طرح «پنج چشم» (Five Eyes) همکاری میکنند، کشورهای منطقه نیز میتوانند نسخهای مشابه برای اشتراکگذاری اطلاعات و پیشگیری از بحرانها بسازند. همکاری میان سازمانهای اطلاعاتی در جنگ غزه میتواند الگویی مفید باشد.
۲. مدیریت جنگهای نیابتی و فناورانه: در عصر پهپادها و جنگهای نیابتی، کنترل گروههای نیابتی دشوار است، زیرا آنها گاه مستقل عمل میکنند یا در خدمت دستورکارهای خارجیاند. با این حال، از طریق اعتماد عمومی و هماهنگی نزدیک میان نهادهای دفاعی، امنیتی و اطلاعاتی میتوان این مشکل را کاهش داد.
۳. تنظیم دادههای ارتباطی: باید سیاستی مشترک درباره شرکتهای مخابراتی داخلی و خارجی اتخاذ شود. این شرکتها اغلب دادههای کاربران را افشا میکنند که به ترورهای هدفمند منجر میشود. در جنگ غزه چندین مورد از چنین رخدادهایی گزارش شد، با وجود ادعای رمزگذاری کامل.
۴. تشکیل توافقات دفاعی: پیمانهای دفاعی و امنیتی باید در سطوح دوجانبه، منطقهای و با شرکای خارجی چون آمریکا امضا شود، با شفافیت کامل برای جلوگیری از بیاعتمادی. گروههای دفاعی کوچکتر ــ مانند اتحادیه عرب، آسیای مرکزی یا جنوب شرق آسیا ــ میتوانند بر امنیت محلی، پژوهش مشترک، آموزش و نوآوری تمرکز کنند. نیروی نظامی باید آخرین گزینه باشد؛ گفتوگو و دیپلماسی باید در اولویت بماند.
۵. ایجاد زیستبوم اقتصادی مشترک: ریاض و تهران میتوانند شبکهای اقتصادی از ۵۷ کشور مسلمان را رهبری کنند تا چشماندازهای ملی را همسو سازند، بازارهای بسته را بگشایند و اقتصادی با محوریت خلیج فارس و منافع اسلامی ایجاد کنند. کشورهای ثروتمند باید در صنایع کشورهای دارای منابع سرمایهگذاری کنند، نه صرفاً استخراج مواد خام؛ این اقدام اشتغال محلی ایجاد کرده، هزینهها را کاهش میدهد و حسننیت بهوجود میآورد.
۶. ایجاد شبکه اجتماعی و مذهبی مشترک: فراتر از حوزه دفاع و اقتصاد، به شبکهای گستردهتر اجتماعی ـ مذهبی نیاز است، مشابه شورای شورا (شورای مشورتی)، اما مستقل و فراگیر. سازمان همکاری اسلامی (OIC) در ایفای این نقش ناکام مانده است. شبکهای تازه متشکل از گروههای کوچکتر و مسئلهمحور میتواند مؤثرتر عمل کند و بدون سلطه دولتهای قدرتمند، مشکلات محلی را حل نماید.
مسیر پیشِرو
– نهادینهسازی همکاری ایران و عربستان در سطوح دوجانبه، منطقهای و فرامنطقهای
– تشکیل کمیتهای فرامنطقهای برای بازسازی و بهبود وضعیت انسانی
– توسعه چارچوب مشترک تبادل اطلاعات منطقهای مشابه «پنج چشم»
– تضمین شفافیت در تمام توافقات دفاعی و امنیتی
– ایجاد توافقی با شرکتهای مخابراتی درباره امنیت داده و مسئولیت در سوءاستفاده احتمالی
– تشکیل شبکه همکاری اقتصادی میان ۵۷ کشور مسلمان برای همسوسازی رشد و تجارت
– ایجاد نهاد مشورتی اجتماعی ـ مذهبی مشابه شورای شورا با مشارکت گسترده سازمانهای غیردولتی و رهبران محلی
– ترویج تعهد سیاسی و اخلاقی از سوی تمامی بازیگران منطقهای برای جایگزینی منازعه با همکاری و کاهش سلطه کشورهای بزرگ از طریق اجماع و نمایندگی برابر همه فرقههای مهم
جهان، نه فقط منطقه یا دو میلیارد مسلمان، نیازمند وقفهای در این درگیریهای بیپایان و فرساینده است.
برچسب ها :ایران و عربستان ، ژئوپلیتیک ، شیعه و سنی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
 
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰