وقتی حقیقت زیر آب میماند؛

انتشار خبر «کشف ۷۴ جسد در سد کرج» در روزهای اخیر، یکبار دیگر نشان داد که شایعه در فضای رسانهای ایران تا چه اندازه میتواند با سرعت، عمق و قدرت به جان افکار عمومی نفوذ کند. ادعایی تکاندهنده، بدون هیچ تصویر، سند فنی یا تأیید نهادی، اما با ضربه احساسی بسیار بالا؛ دقیقاً همان نقطهای که شایعهسازان میدانند باید نشانه برود.
تنها چند ساعت پس از انتشار اولیه، شرکت آب منطقهای البرز خبر را «کذب محض» دانست، پزشکی قانونی اعلام کرد هیچ پیکری از سد کرج تحویل نگرفته، و مقامات محلی از تشکیل پرونده برای ناقلان شایعه گفتند. با اینحال، تکذیبها نتوانست سرعت اولیه شایعه را جبران کند؛ زیرا شایعه، پیش از ورود حقیقت، راه خود را در ذهن مخاطب پیدا کرده بود.
اما چرا این شایعه چنین قدرتی پیدا کرد؟ بخشی از پاسخ را باید در روان جمعی جستوجو کرد. پایین آمدن آب سد امیرکبیر، تصاویر کف خشکشده و ترکخورده، و تجربههای تلخ گذشته، ذهن مردم را نسبت به هر خبری درباره «پیدا شدن جسد» حساستر میکند. مردم بهصورت ناخودآگاه میان «تصویری که میبینند» و «خبری که میشنوند» پیوند میسازند؛ حتی اگر واقعیت، هیچ نسبتی با آن نداشته باشد.
اما بخش مهمتر ماجرا در سوءاستفاده از یک پرونده واقعی است. مرگ ارشاد رحمانیان، جوانی که در سال ۱۴۰۱ جسدش در سد گاران پیدا شد و خانوادهاش از نشانههای خشونت و شکنجه سخن گفتند، یک حقیقت تلخ و ثبتشده در حافظه جمعی است. همین حقیقت، متأسفانه تبدیل به ابزاری برای بارگذاری عاطفی شایعات جدید شده است. برخی برای تقویت روایتِ جعلی خود، نام او را دوباره وارد ماجرا کردند؛ گویی یک مرگ واقعی کافی نبود و باید دوباره قربانی بازتولید شایعه میشد.
این اتفاق، مسئلهای فراتر از یک خبر جعلی معمولی است؛ زیرا هم اعتماد عمومی را جریحهدار میکند، هم خانواده قربانیان واقعی را آزار میدهد، و هم امکان تمایز میان واقعیت و دروغ را برای مردم سختتر میسازد. وقتی یک شایعه با تکیه بر یک تجربه تلخ گذشته ساخته میشود، بهسرعت «قابلباور» میشود.
اما در کدام بستر چنین شایعاتی رشد میکنند؟
در جایی که انتشار خبر بسیار آسانتر از راستیآزمایی است؛ جایی که رسانههای غیررسمی، بهویژه در شبکههای اجتماعی، برای جلب توجه بیشتر، بر شوک، غافلگیری و ترس تکیه میکنند؛ جایی که نبودِ زیرساختهای شفاف اطلاعرسانی، فضای خالی برای تخیل و روایتسازی ایجاد میکند؛ و جایی که کاهش اعتماد عمومی سبب میشود مردم هر خبری را، بهجای با تردید شنیدن، با بدگمانی نسبت به نهادها بپذیرند.
راهحل چیست؟ نه تکذیبهای دیرهنگام کافی است، نه برخوردهای قضایی با ناقلان خبر مشکلات ساختاری را رفع میکند. تنها یک راهکار پایدار وجود دارد: افزایش سواد رسانهای جامعه و تقویت فکتچک بهعنوان یک مهارت شهروندی. مردم باید بدانند هر خبری که با احساسات شدید شروع میشود، هر روایتی که تصویر یا سند ندارد، و هر ادعایی که از کانالهای ناشناس پخش میشود، نیازمند توقف، مکث و پرسش است:
منبعش کجاست؟ چه کسی تأیید کرده؟ چرا الآن؟
در نهایت، موضوع شایعهی «جسدهای سد کرج» یک آزمون جمعی بود؛ آزمونی برای سنجش میزان اعتماد، هوشیاری و توانایی ما در مواجهه با موجهای شایعهساز. حقیقت، زیر آب نمیماند، اگر ما یاد بگیریم که پیش از باور کردن، کمی شنا کنیم، نه اینکه با هر موج، بیاختیار غرق شویم.
///انتهای پیام
برچسب ها :افکار عمومی ، جسد در سد کرج ، شایعه در فضای رسانهای
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰