به گزارش رواج ۲۴ به نقل از -فارس– خبر اعلام رسمی شهادت محمد الضیف فرمانده اسطورهای و چریک افسانهای غزه، همزمان شد با اعلام خبر جالب دیگری؛ محمد الضیف و دو پسر جوانش حافظ کل قرآن بودند و هستند و محافل قرآنی در غزه برپا می کردند. با شهادت محمد ضیف دوربینها سراغ خانواده او رفتند، خانواده ای قرآنی که دو پسر جوانش حافظ کل قرآن هستند و سالها در شرایط سخت امنیتی و یک خانه محقر، زندگی بسیار ساده و فقیرانهای داشته اند. پسران محمد ضیف، نمونه ای از مردم قرآنی غزه هستند و تنها حافظان قرآن و مأنوسان با این کتاب آسمانی در غزه مقاوم نیستند و طی 15 ماه گذشته، بارها تصاویر قرآن خواندن مردم غزه در میانه میدان و بر سر آوار خانه ها و در کنار ابدان مطهر خانواده هایشان در رسانه ها منتشر شده است؛ تصویر یک ملت قرآنی مقاوم و مبارز، تصویر هژمون و روایت غالب این روزهای مردم غزه است، گویی آنها قرآن را زندگی میکنند و زیست قرآنی مبنای مقاومت آنهاست و این روحیه فوقالعاده و مقاومت استثناییشان در برابر فشار فوق سنگین و ویران کننده حملات صهیونیستهای وحشی، پشتوانه محکم و ریشه عمیقی در متن و بطن و آموزههای قرآن دارد. شکست رژیم صهیونیستی که متصف به هر سه صفت طاغی، یاغی و باغی است و به سمت محو و محق می رود دلیلی جز تفکر و اندیشه قرآنی مردم غزه ندارد. تفکری که مقاومت را به یک اندامواره و سازواره ارگانیستی-دینامیستی تبدیل کرده است (و نه سازه مکانیکی-استاتیکی) و قرآن از دل و جان فلسطینیان میجوشد. دیرینگی و دیرپایی معارف قرآنی که با جان و جهان فلسطینیان ممزوج و مزدوج شده است، در صحنه 15 ماه اخیر از ثبوت به اثبات رسید و قرآن که منشأ باشندگی و بالندگی این ملت مقاوم بود، مرکز ثقل ایستادگی و پایندگی آنها شد.
در زمانهای که در میان حاکمان برخی از کشورهای اسلامی دور، دور بیهنران و نامردان و شعارفروشان و کمخردان است، باید در شخصیت قرآنی یحیی سنوارها و محمدالضیفها غوص و غور کرد که از عمق جان فریاد میزدند: همین یک نفس از جرعه جانم باقی است/ آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش.از شعارهای گردانهای قسام هنگام نبرد تا ذکر مداوم مردم ستمدیده و مصیبت کشیده غزه در مواجهه با بلای عظیم بمبارانها، همگی برگرفته از نص و متن قرآن کریم است. از روز اول آغاز این نبرد 15 ماهه، با توسل به همین آیات قرآن پیروزی خود را پیش بینی می کردند و از استراتژی صبر و مقاومت و سنت نصرت الهی سخن میگفتند و حالا شد همان که مردم غزه از لسان قرآن می گفتند و پیروز شدند. مردم غزه قرآن را زیست کردند و میکنند و به آیات آن عمل کردند و امروز در حال برگزاری جشن پیروزی و بازگشت عزتمندانه به خانه های هرچند ویرانشدهشان، هستند. این پیروزی را در روایت و تصویر هم به نمایش گذاشته اند؛ تصاویر با شکوه و هنرمندانه حماس از تبادل اسرا از حیث نشانهشناختی و مهندسی تصویر یکی از این میدانهای اثبات پیروزی حماس بر صهیونیستها بود و البته نکته مهم مد نظر این مقال، آن است که شکست صهیونیستها و پیروزی شگفتآور مردم غزه، ریشه در کجا دارد؟ به قول حافظ آنچه مردم غزه کردند همه از دولت قران کردند.
2- اساتید علم عرفان نظری و بزرگان عرصه عرفان عملی می گویند که «در تحلیل اسمائی عالم» می توان هر فرد و یا هر قوم و جامعه ای را مظهر یک اسم یا چند اسم حضرت حق دانست و من باب مثال مرحوم علامه حسن زاده آملی، حضرت امام خمینی را مظهر اسم عزیز خدا می دانست و استادشان مرحوم علامه طباطبایی را مظهر اسم علیم می خواند؛ به نظر می رسد می توان با مشاهده عظمت بی نظیر حوادث غزه، ملت مقاوم، صبور، شکور، مقتدر و مظلوم فلسطین و غزه را نیز مظهر اسم عزیز خدا نامید.اهالی علم اندیشه سیاسی نیز برای آنکه اهمیت پدیده و مسأله ای را نشان دهند تاریخ سیاست و زمان سیاست ورزی را به دو بخش «پیشا رخداد» و «پسا رخداد» تقسیم می کنند؛ می توان و باید با قاطعیت سرنوشت منطقه خاورمیانه و فلسطین و سرزمینهای اشغالی رژیم غاصب صهیونیستی را به دو بخش «قبل از 7 اکتبر و عملیات طوفان الاقصی» و «بعد از 7 اکتبر» تقسیم نمود و طبعا این دوران جدید، فهم جدید، مطالعات جدید و برآورد جدید می خواهد و باید فهمید که چرا ملت قرآنی فلسطین در «اقیانوس آلام»، «اقیانوس آرام» هستند و چگونه می توان از صحنه فلسطینی که در یک سال و سه ماه گذشته، آزمایشگاه و آمایشگاه و آزمونگاه ابطال و انهدام بسیاری از تئوریها و نظریه ها و ایدئولوژی های غرب تمدنی و غرب فلسفی و غرب سیاسی شده است، با مدل استقرائی – استدلالی، تئوری های دینی و قرآنی و روائی را در چارچوب «نظریه مقاومت فعال» و «نظریه ایستادگی عقلانی» و «نظریه زیست قرآنی» اثبات و استنتاج کرد.
اکنون که آشکار شده است پیوند کوالانسی و جوش خوردن «تفکر مقاومت» به «انسان فلسطینی» و «انسان یمنی» یک ترکیب مزجی و شیمیایی و غیر قابل تفکیک است و نظریه مقاومت چونان «شکر شیرین» در جان «انسان عزیز فلسطینی» حل شده است و ما با یک تجسد و تعیّن از نظریه و تفکر مقاومت همدوره هستیم، باید خونآوردها و دستاوردهای این جنگ پر از خمپاره و خونپاره را را تئوریزه کرد و برای فهم نظری آن فورا تدارک تئوریک نمود.چرا و چگونه و در حالیکه همه دستگاههای اطلاعاتی جهان فکر می کردند قعود مردم غزه را قیامی نیست، این ملت غیور به پا خاست و اسرائیل را در شرایط افول و هبوط و نزول و حتی زوال و سقوط قرار داد؟اکنون که زمانه، زمانه فلسطین است و روزگار، روزگار پایمردی و جوانمردی و مقاومت است (ان الامور مرهونه باوقاتها) باید وقتِ انسانِ فلسطینی را فهمید و تحلیل و تعلیل و توصیف کرد.در دنیای رازانگیز و رمزآلود کنونی، پدیده خاص طوفان الاقصی را چگونه می توان فهمید؟ آیا بدون هر پیشداوری و پیشذهنی و پیشفرضی میشود ملت فلسطین و انسان فلسطینی را پیروز و فاتح این میدان سخت دانست؟ امام خمینی می گفت فلسطین مساله اول جهان اسلام است و امام خامنه ای برای پایان رژیم صهیونیستی زمان تعیین کرده بود و قاسم سلیمانی معتقد بود همه دعوای ما با عالم غرب بر سر مسجد الاقصی است و برای این اعتقاد باید جنگید و اکنون همه این حرفها برای همه اهل عالم معنای جدید و مفهوم نوینی یافته است؛ حتی همه آنهایی که همه این مفاهیم مقدس و متعالی را تنکیر و تکذیب می کردند اکنون به دوره جدید می اندیشند. رهیافت امروز ما این است که همه پیش بینی های قرآن محقق شد؛ چون مردم غزه بر مبنای آیات قرآن درباره مقاومت و مبارزه عمل کردند.
در ادامه سرفصلهایی از آیات و روایات درباره زیست قرآنی مردم غزه و مقاومت شکوهمند آنها و راه و رسم مبارزه و پیروزی بر دشمن را بازخوانی میکنیم.3- «نظریه مقاومت»؛ اصلی ترین راهبرد قرآن و نهج البلاغه برای مواجهه با طواغیت و زورگویان:تأمل در آیات قرآن کریم و عبارات نهج البلاغه و سیره سیاسی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام)، همگی ما را به این یقین می رساند که امت اسلامی و حکومت اسلامی برای بقا و تداوم، راهی جز مقاومت فعال در برابر مستکبرین و سلطهجویان ندارد، زیرا تا زمانیکه امت اسلامی دست از دین و آرمان هایش برندارد و کاملاً از آنها تبعیت نکند، دشمن مستکبر نیز از آسیب رساندن به او دست بر نمی دارد. قرآن تصریح می کند که این تبعیت در همه زمینه ها باید محقق شود تا دشمن دست از دشمنی خود بردارد؛ تبعیت اقتصادی، تبعیت علمی، تبعیت فرهنگی، تبعیت سیاسی و … «وَ لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ؛ هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواستههاى آنها شوى، و) از آیین آنان پیروى کنى.»(بقره/120)بنابراین راهی جز مقاومت فعال از سوی ملتهای اسلامی وجود ندارد. خداوند متعال در آیات متعدد قرآن کریم مسلمانان را به جهاد و مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن مستکبر دعوت می نمایند:
«إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَهٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ؛ اگر نیکى به شما برسد، آنها را ناراحت مىکند و اگر حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد، خوشحال مىشوند. (امّا) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهیزگارى پیشه کنید، نقشههاى (خائنانه) آنان، به شما زیانى نمىرساند خداوند به آنچه انجام مىدهند، احاطه دارد.»(آل عمران/120)«لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذىً کَثِیراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ؛ به یقین (همه شما) در اموال و جانهاى خود، آزمایش مىشوید! و از کسانى که پیش از شما به آنها کتاب (آسمانى) داده شده [یهود]، و (همچنین) از مشرکان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید! و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایستهتر است زیرا) این از کارهاى مهم و قابل اطمینان است.»(آل عمران/186)«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرِینَ؛ آیا چنین پنداشتید که (تنها با ادّعاى ایمان) وارد بهشت خواهید شد، در حالى که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخّص نساخته است؟!»(آل عمران/143)«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم؛ محمد فرستاده خدا است و کسانى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند.»(فتح/29)
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید با قومى که خداوند آنها را مورد غضب قرار داده دوستى نکنید.» (ممتحنه/13)این آیات شریفه و دهها آیه مشابه دیگر، هر مخاطبی را به یقین می رساند که از دیدگاه قرآن کریم تنها راه به زانو در آوردن دشمن، جهاد، استقامت و پایداری در برابر اوست. بدیهی است که «جهاد»، منحصر در «جهاد نظامی» نیست و ممکن است مصادیق آن در هر زمان متفاوت از زمان دیگر باشد: جهاد فرهنگی، جهاد اقتصادی، جهاد سیاسی و غیره. نوع جهاد در هر زمان بستگی دارد به اینکه دشمن در چه عرصه ای به مبارزه با حکومت اسلامی برخاسته است. اینگونه است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در عبارات دیگری در لحظات آخر عمر به فرزندانشان توصیه می فرمایند که:«اللَّهَ اللَّهَ فِی الْجِهَادِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ أَلْسِنَتِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّه؛ خدا را خدا را در باره جهاد با اموال و جانها و زبانهاى خویش در راه خدا.» بنابراین منظور از مقاومت در برابر دشمن، صرفاً مقاومت در جنگ نظامی نیست؛ بلکه در هریک از این عرصه های جهاد، باید در برابر دشمن مقاومت و ایستادگی کرد. و هر ملتی که از سر ساده لوحی و یا راحت طلبی جهاد با دشمن را ترک گوید، دیری نمی پاید که از هر سو مورد تهاجم، سلطه و تحقیر دشمنان واقع خواهد شد.این مسئله واقعیتی است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه ای که معروف به خطبه «جهاد» است به آن اشاره فرمودند:
«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّهِ أَوْلِیَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِینَهُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِیقَهُ فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَهً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّل وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُیِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَهِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ وَ أُدِیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْیِیعِ الْجِهَادِ وَ سِیمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَفَ؛ اما بعد جهاد درى است از درهاى بهشت، خداوند آن را به روى دوستان مخصوص خود گشوده است. جهاد لباس تقوا، زره محکم و سپر مطمئن خداوند است. مردمى که از جهاد روى برگردانند خداوند لباس ذلت بر تن آنها مىپوشاند و بلا به آنان هجوم مىآورد؛ حقیر و ذلیل مىشوند؛ عقل و فهمشان تباه مىگردد؛ و به خاطر تضییع جهاد حق آنها پایمال مىشود؛ و نشانههاى ذلت در آنها آشکار مىگردد؛ و از عدالت محروم مىشوند.» (نهج البلاغه؛ خطبه27)و در عبارات دیگری در همان خطبه می فرمایند:«فَوَاللَّهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا؛ به خدا سوگند هر ملتى در درون خانهاش مورد هجوم دشمن قرار گیرد، حتما ذلیل خواهد شد.» (همان)یکی از مصادیق جنگهایی که امروز در خانه ما با ما راه انداخته است جنگ فرهنگی و جنگ اقتصادی است. در جنگ اقتصادی و فرهنگی، نه تنها در پهنه کشور خود بلکه در خانه و حتی اتاق شخصی خود مورد هجوم دشمن قرار گرفتهایم.
حضرت خطاب به کسی که او را به میدان جنگ با دشمن می فرستاد، می فرماید:«تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ عَضَّ عَلَى نَاجِذِکَ أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَکَ تِدْ فِی الْأَرْضِ قَدَمَکَ ارْمِ بِبَصَرِکَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَکَ وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ؛ اگر کوهها متزلزل شوند تو تکان مخور. دندانهایت را به هم بفشار. جمجمه ات را به خدا عاریت ده. قدمهایت را همچون میخ بر زمین بکوب. همیشه نگاهت به پایان لشکر دشمن باشد (که تا آنجا پیشروى کنى). (اما در عین حال از آنچه باعث تزلزل در اراده ات مىشود) چشم بپوش، و بدان نصرت و پیروزى از جانب خداى سبحان است.»(همان؛ خطبه11) این آیات و روایات و دهها مورد شبیه به آنها همگی ما را به این یقین می رساند که از دیدگاه اسلام، اصل اساسی و اولیه درباره چگونگی مواجهه با دشمن، مقاومت و نترسیدن از اوست. 4- «ارهاب» و ترساندن دشمن، تضمین کننده امنیت:امت اسلامی نه تنها باید در برابر فشارهای دشمن مقاومت کنند، بلکه بالاتر از آن، باید بگونه ای رفتار کنند که دشمن از آنها حساب ببرد و بترسد. دشمن اگر ترسید، آنگاه از فشارها مأیوس شده و فکر تهاجم را از سر بیرون خواهد کرد و اینگونه «امنیت» مردم تضمین می شود؛ حتی اگر- با وجود قاطعیت مسئولین حکومت اسلامی – تهاجمی هم از سوی دشمن صورت گیرد، تهاجمی همراه با ترس و اراده ای سست خواهد بود که نتیجه قطعی آن شکست دشمن است. اما اگر دشمن همزمان با فشار بیشتر، کوچکترین ضعف و سستی در مردم یا مسئولین حکومت اسلامی مشاهده نماید، آنگاه فشارها را بیشتر کرده و احتمال تهاجم هم بیشتر می شود؛ و این یعنی پایین آمدن ضریب امنیت ملی.
ترساندن هم باید در لحن بیان مسئولین حکومت باشد تا با ایجاد جنگ روانی، ترس را به دشمن و امید را به دل مردم القا کنند و از این مهمتر باید در عرصه واقعیت در زمینه های مختلف، توانمندسازی درونی باید به گونه ای باشد که ترس و رعب در دل دشمن ایجاد کند. بنگرید که امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) چگونه یارانش را به جنگ روانی در برابر دشمن دعوت می نمایند: «وَ قَلْقِلُوا السُّیُوفَ فِی أَغْمَادِهَا قَبْلَ سَلِّهَا وَ الْحَظُوا الْخَزْرَ؛ قبل از برکشیدن شمشیرها آنها را در نیامشان بجنبانید و خشمگینانه با گوشه چشم به دشمن بنگرید.» (همان؛ خطبه 66) جنگ روانی و ایجاد ترس در دشمن، سیستم ادراکی او را به هم می ریزد و او را از گرفتن تصمیم صحیح بازدارد. خداوند در آیه ای از قرآن کریم، به مؤمنین توصیه می کند هرچه می توانند قدرتشان را بیشتر کنند تا دشمن از آنها بترسد:«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ؛ هر نیرویى در قدرت دارید، براى مقابله با آنها [دشمنان]، آماده سازید! و (همچنین) اسبهاى ورزیده (براى میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید! و (همچنین) گروه دیگرى غیر از اینها را، که شما نمىشناسید و خدا آنها را مىشناسد! و هرچه در راه خدا (و تقویت بنیه دفاعى اسلام) انفاق کنید، بطور کامل به شما بازگردانده مىشود، و به شما ستم نخواهد شد!» (انفال/60)
باید توجه کرد که منظور از «قُوَّه» در این آیه شریفه تنها قدرت نظامی نیست، بلکه هر نوع قدرتی است: اقتصادی، سیاسی، علمی، نظامی و غیره . و این بستگی به نوع مبارزه با دشمن در هر زمان دارد. هرچند قدرت نظامی را به دلیل اهمیت بیشتر، جداگانه ذکر فرموده است: «رِباطِ الْخَیْلِ».نکته دیگر این است که این آیه شریفه، علت بیشتر کردن قدرت حکومت را «ترساندن دشمن» می داند، نه لزوماً بکارگیری آنها در برابر دشمن. یعنی حتی ممکن است این قدرت ها بر علیه دشمن بکار گرفته نشوند، اما همینکه وجود داشته باشند، خود عامل بازدارنده ای است که جلوی تهاجم اقتصادی، نظامی یا سیاسی دشمن را می گیرد.مسئولین حکومت اسلامی باید بگونه ای با دشمن سخن بگویند که دشمن قدرت و غلظت را هم در رفتار و هم در سخنانش حس کند و بیابد و درنتیجه از او بترسد: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَهً؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! با کافرانى که به شما نزدیکترند، پیکار کنید! آنها باید در شما شدت و خشونت احساس کنند.»(توبه/123)«به خدا سوگند اگر پرهیز از خونریزى در مهلت تعیین شده نبود، ضربه کوبندهاى دریافت مىکردى که استخوان را خرد، و گوشت را بریزاند، معاویه بدان که شیطان تو را نمىگذارد تا به نیکوترین کارت بپردازى، و اندرزى که به سود تو است بشنوى. درود بر آنان که سزاوار درودند.» (همان؛ نامه73) همه این هشدارها نشان می دهد که اعتماد به دشمن بدعهد و دوستی با او چیزی جز بی عقلی و بی تدبیری نیست.
5- اعتماد به دشمنِ عهدشکن و فریبکار نشانه بیعقلی استخداوند در آیاتی از قرآن کریم دشمن را عهد شکنی می داند که اعتماد به او مایه پشیمانی و نشانه بی تدبیری است:«وَاتَخَذُوا مِن دُونِ اللَهِ ءَالِهَهً لِیَکونوا لَهُم عِزاً، کَلا سَیَکفُرونَ بِعِبادَتِهِم وَ یَکونونَ عَلَیهِم ضِداً؛ و آنان غیر از خدا، معبودانى را براى خود برگزیدند تا مایه عزّتشان باشد! (چه پندار خامى!) هرگز چنین نیست! به زودى (آن معبودها) منکر عبادت آنان خواهند شد؛ (بلکه) بر ضدّشان قیام مىکنند!»(مریم/82-81)و در آیه دیگری می فرماید:«إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ؛ پیشوایان کفر به هیچ پیمانی پایبند نیستند.»(توبه/12)
آیات ابتدایی سوره مبارکه ممتحنه نیز در این باره قابل تأمل است. این آیات مربوط به منافقی به نام «حاطب بن ابی بلتعه» است که به کفار نامه ای محرمانه نوشت و آن را به زنی که به مکه می رفت داد و آنها را – به خیال خود- از قصد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برای حمله به آنها باخبر نمود. جبرئیل، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را از این نامه باخبر کرد و ایشان نیز جمعی را مأمور ساخت تا با حرکت به سوی آن زن، نامه را از او بگیرند. همگامی که نامه به دست پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رسید، «حاطب» را خواست و درباره این کار خیانت آمیز از او توضیح خواست. و او در پاسخ گفت: اى رسول خدا! به خدا سوگند از آن روز که اسلام را پذیرفتهام لحظهاى کافر نشدهام و هرگز به تو خیانت ننمودهام و هیچگاه دعوت مشرکان را از آن زمان که از آنها جدا شدم اجابت نکردم؛ ولى مساله این است که تمام مهاجران کسانى را در مکه دارند که از خانواده آنها در برابر مشرکان حمایت مىکند، ولى من در میان آنها غریبم و خانواده من در چنگال آنها گرفتارند؛ خواستم از این طریق حقى به گردن آنها داشته باشم تا مزاحم خانواده من نشوند، در حالى که مىدانستم خداوند سرانجام آنها را گرفتار شکست مىکند و نامه من براى آنها سودى ندارد. (طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ ج9، ص40)پس از این ماجرا آیاتی نازل شد که در آن خداوند ابتدا مسلمانان را از اینکه به دشمن اظهار دوستی کنند، به شدت نهی می کند:«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ …؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید!»(ممتحنه/1)
و سپس در آیه بعد به این حقیقت اشاره می کند که اگر همین دشمنی که به او اظهار دوستی می کنید روزی بر شما تسلط یابد، بازهم از آزار رساندن به شما، خودداری نخواهد کرد: «إِنْ یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْداءً وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ؛ اگر آنها بر شما مسلّط شوند، دشمنانتان خواهند بود و دست و زبان خود را به بدى کردن نسبت به شما مىگشایند، و دوست دارند شما به کفر بازگردید!»(ممتحنه/2)خداوند در آیات دیگری نیز به این مسئله اشاره کرده است:«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَهً مِنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ/ ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا یُحِبُّونَکُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْکِتابِ کُلِّهِ وَ إِذا لَقُوکُمْ قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ/ إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَهٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! محرم اسرارى از غیر خود، انتخاب نکنید! آنها از هر گونه شرّ و فسادى در باره شما، کوتاهى نمىکنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. (نشانههاى) دشمنى از دهان (و کلام) شان آشکار شده و آنچه در دلهایشان پنهان مىدارند، از آن هم بیشتر است.
ما آیات (و راههاى پیشگیرى از شرّ آنها) را براى شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید!/ شما کسانى هستید که آنها را دوست مىدارید امّا آنها شما را دوست ندارند! در حالى که شما به همه کتابهاى آسمانى ایمان دارید (و آنها به کتاب آسمانى شما ایمان ندارند). هنگامى که شما را ملاقات مىکنند، (به دروغ) مىگویند: «ایمان آوردهایم!» امّا هنگامى که تنها مىشوند، از شدّت خشم بر شما، سر انگشتان خود را به دندان مىگزند! بگو: «با همین خشمى که دارید بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینهها آگاه است.»/ اگر نیکى به شما برسد، آنها را ناراحت مىکند و اگر حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد، خوشحال مىشوند. (امّا) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهیزگارى پیشه کنید، نقشههاى (خائنانه) آنان، به شما زیانى نمىرساند خداوند به آنچه انجام مىدهند، احاطه دارد.»(آل عمران/120- 118)
6- مقاومت امت اسلامی یک ضرورت «عقلی» و یک انتخاب «عقلانی» است:نه تنها تن دادن به سازش ذلیلانه با دشمن و اعتماد مطلق به او برای حل مشکلات شخصی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کاری غیرعاقلانه است، بلکه آیات قرآن کریم و عبارات امیرالمؤمنین(علیه السلام) نشان می دهد که اتفاقاً صبر و استقامت در برابر دشمن، کار عاقلانه ای است که انسان را به اهدافش می رساند. یعنی علاوه بر اعتماد به وعده های الهی، با محاسبات عقلانی نیز به این نتیجه می رسیم که استقامت در برابر دشمنان، امنیت و پیشرفت را به همراه خواهد آورد. به عبارت دیگر، حتی اگر حکومتی غیر اسلامی هم باشد و بخواهد با محاسبات کاملاً عقلانی درباره نوع مواجهه اش با دشمن تصمیم بگیرد، قطعاً راه «مقاومت» را برخواهد گزید تا به امنیت و پیشرفت برسد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در روایتی می فرمایند: «ثمره العقل، الإستقامه؛ استقامت در برابر دشمن، نتیجه خردورزی است.»(تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ غررالحکم؛ ص326) در تفسیر نمونه و در ذیل آیه 27 سوره مبارکه ابراهیم (14. «یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ وَ یُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ؛ خداوند کسانى را که ایمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار مىدارد هم در این جهان، و هم در سراى دیگر! و ستمگران را گمراه مىسازد، (و لطف خود را از آنها برمىگیرد) خداوند هر کار را بخواهد (و مصلحت بداند) انجام مىدهد!») آمده است:
«در بیان عوامل پیروزى مردان بزرگ سخن بسیار گفتهاند ولى از میان همه آنها در ردیف اول مساله استقامت و پایمردى را باید نام برد. بسیارند کسانى که از هوش و استعداد متوسطى برخوردارند و یا ابتکار عمل آنها کاملا متوسط است، ولى به پیروزیهاى بزرگى در زندگى نائل شدهاند که پس از تحقیق و بررسى مىبینیم دلیلى جز ثبات و استقامت ندارد. از نظر اجتماعى، پیشرفت هر برنامه مؤثرى تنها در سایه ثبات امکان پذیر است، و به همین دلیل تمام کوشش تخریب کنندگان براى از میان بردن ثبات به کار مىرود و اصولاً مؤمنان راستین را باید از ثبات و استقامتشان در برابر حوادث سخت و طوفانهاى زندگى شناخت.»(آیت الله مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ ج10، ص340-339)مردم جامعه اسلامی با یک محاسبه درست و عاقلانه به این نتیجه خواهند رسند که برای حفظ «دین»، «استقلال»، «امنیت» و دست یابی به «پیشرفت»، راهی جز استقامت در برابر دشمن وجود ندارد؛ چراکه در اینصورت، دشمن پس از مدتی ناامید شده و از آسیب رساندن به جامعه اسلامی صرف نظر خواهد کرد و آنگاه است که پیشرفت و امنیت در همه ابعاد و مصادیق آن حاصل می گردد. اما اگر جامعه اسلامی راه دوم را برگزیند، باید برای دست یابی به پیشرفت در برابر دشمن کوتاه آمده و از اسلام ناب صرف نظر کند، که در این صورت نیز با توجه به خوی استکباری و ماهیت فریبکارانه دشمن، جامعه اسلامی عملاً به پیشرفت نخواهد رسید و اینگونه به هیچ یک از خواسته هایش نخواهد رسید.
7- راه قوی شدن، مقاومت است:«ولاتهنوا و لا تحزنوا و أنتم الأعلون ان کنتم مؤمنین» و اگر مؤمن اید سستی مکنید و غمگین مشوید که شما برترید.یکی از روش های غلبه مستکبران بر توده مردم و به استضعاف کشیدن آنان، تلقین این مطلب است که توده مردم بدون تکیه بر ثروتمندان، صاحب منصبان و قدرتمندان قادر به ادامه حیات نیستند. تا آنجا که فراعنه، خود را خدای مردم روی زمین و رب مردم و صاحب و مالک آنان معرفی می کردند. «فقالو أنؤمن لبشرین مثلنا و قومهما لنا عابدون» پس گفتند: آیا به دو انسان مانند خود ما، که طایفه آنها (نیز) بندگان ما هستند، ایمان بیاوریم؟ (مؤمنون- ۴۷)قرآن کریم از شیوه فرمانروایی فرعون به «تعبید» تعبیر می کند. تعبید به معنای بنده گرفتن و مردم را به زور نیزه به اطاعت واداشتن و از حقوق انسانی محروم کردن است. در آیه مورد بحث نیز فرعون و مستکبران قومش می گفتند که بنی اسرائیل، بندگان ما هستند. روشن است که بنی اسرائیل، فرعون را پرستش نمی کردند و در ظاهر برده او نبودند، ولی سیطره طاغوتی و ظالمانه فرعون، چنان بر مردم سایه افکنده بود که از خود، اراده و شخصیتی نداشتند و به اجبار و قهر، از فرمان او بدون چون وچرا پیروی می کردند. خداوند بزرگ در سوره ای دیگر، این سیطره ظالمانه را از زبان فرعون چنین نقل می فرماید: «و ما بر آنان مسلطیم». (اعراف- ۱۲۷)حضرت علی(ع) هم در خطبه قاصعه، محکومیت بنی اسرائیل در چنگال فرعون و تسلط ستمگرانه فرعون را «بنده گرفتن» می خواند و می فرماید: «فراعنه، آنان را به بندگی گرفته بودند.»
شیوه مستکبران پیوسته چنین است که همه مردم را «عبد» خود قلمداد می کنند. چنانکه حضرت علی(ع) در مورد بنی امیه نیز خبر داده که آنان بندگان خدا را به بندگی خود می گیرند. توقع امروز مستکبرین از سایر اقوام، گروهها و ملل نیز اظهار عبادت و اطاعت مطلق از فرامین و خواستههای آنهاست.پیامبران الهی، در برابر این سیره مستکبران، همواره در پی زدودن جهل و نادانی از مستضعفان و القای روحیه و اعتماد به نفس و توکل بر خدا بوده اند و همواره به قدرت درونی و توان درونزای مردم اذکار و یادآوری دارند.8- پیروزی، ثمره صبر و اعتماد به وعدههای الهی است:«ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مائتین و ان یکن منکم مائه یغلبوا أافاً من الذین کفروا بأنهم قوم لایفقهوم. الان خفف الله عنکم و علم أن فیکم ضعفاً فإن یکن منکم مائه صابره یغلبوا مائتین و إن یکن منکم ألف یغلبوا ألفین بإذن الله و الله مع الصابرین»هر گاه بیست نفر با پایداری از شما باشند، بر دویست نفر غلبه می کنند و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر از کافران؛ زیرا آنان گروهی هستند که نمی فهمند. هم اکنون خداوند به شما تخفیف داد و دانست که در شما ناتوانی است. بنابراین، هر گاه صدنفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر پیروز می شوند و اگر هزار نفر باشند بر دو هزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند کرد و خدا با صابران است.
اصل اساسی که همواره باید در مبارزه مورد توجه باشد، شکیبایی و بردباری در برابر مشکلات و گرفتاری هاست. روشن است که ابعاد پیروزی در مبارزه با قدرتمندان و مستکبران به تناسب توان قدرت مستضعفان با مستکبران، متفاوت است و بسا که مبارزه ملتی دهها سال طول بکشد. در چنین شرایطی، نیل به پیروزی و استقلال کامل، نیاز به شکیبایی و پایداری دارد. خداوند سبحان در قرآن کریم پیروزی بنی اسرائیل بر فرعونیان را محصول صبر و شکیبایی آنان در مبارزه معرفی کرده است.خداوند در آیات گرانقدر مورد بحث نیز به همین موضوع اشاره دارد و می فرماید که هر نفر از مؤمنان مستضعف توان غلبه بر ده نفر از کافران مستکبر را دارد، زیرا آنان بینش صحیح ندارند و عاملی آنان را در صحنه های خوف و خطر به مقاومت نمی خواند، ولی شما از بینش عمیق بهره مندید و می توانید با نیروی صبر و مقاومت، آنان را از میان ببرید. البته در آیه بعد یادآور شده که چون در گذر زمان شما ناتوان شده اید و از صبر و قدرتتان کاسته شده، بنابراین توان دارید که دو برابر خودتان را از میان بردارید و به پیروزی برسید. رمز پیروزی دیگر پیامبران الهی نیز شکیبایی و پایداری و اعتماد به وعده های الهی معرفی شده است. قرآن کریم می فرماید: «و پیش از تو نیز پیامبرانی تکذیب شدند، ولی بر آنچه تکذیب شدند و آزار دیدند شکیبایی کردند تا یاری ما به آنان رسید».9- «مقاومت»، موجب «کارآمدی» هم می شود:از برخی آیات قرآن کریم می توان دریافت که استقامت در برابر دشمنان، شکوفایی اقتصادی را در پی خواهد داشت:
«وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِیقَهِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ؛ و اینکه اگر آنها [جنّ و انس] در راه (خدا) استقامت ورزند، با آب فراوان سیرابشان مىکنیم!» (جن/16)مفسرین گرانقدر منظور از «آب فراوان» در این آیه شریفه را کنایه از «توسعه در رزق و فراوانی نعمت» می دانند.(همان؛ ج25، ص 121) علامه طباطبایی این آیه شریفه را هم مضمون با این کلام الهی مىدانند که می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ؛ و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم.» (اعراف/96) (ر.ک: علامه طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج20، ص46)10- «مقاومت»؛ تضمین کننده «امنیت پایدار»: برخلاف تصور برخی که مقاومت در برابر دشمنان را موجب فشار اقتصادی و نظامی بیشتر آنها و در نتیجه به خطر افتادن امنیت کشور می دانند، از آیات و روایات متعددی می توان این حقیقت را اثبات کرد که مقاومت در برابر دشمن، امنیت اقتصادی و نظامی به همراه دارد. دسته اول، آیات و روایاتی هستند که به وعده های الهی در این زمینه اشاره دارند و این وعده ها برای کسانی که باور قلبی محکمی به خداوند متعال دارند، قابل درک خواهد بود. در آیه ای از قرآن کریم می خوانیم: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ کسانى که گفتند: پروردگار ما اللَّه است، سپس استقامت کردند، نه ترسى براى آنان است و نه اندوهگین مىشوند.»(احقاف/13)
از آنجا که خداوند در آیه بعد به پاداش اخروی استقامت کنندگان اشاره می فرماید: «أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ خالِدِینَ فِیها»(احقاف/14)، بنابراین به نظر می رسد می توان عبارت «فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» در این آیه شریفه را ناظر به پاداش دنیایی آن دانست و آن اینکه نتیجه استقامت یک جامعه در راه خدا، امنیت در همین دنیا – به معنای عام کلمه – است. خداوند متعال در آیه دیگری از قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ؛ کسانى که گفتند پروردگار ما خداوند یگانه است سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنها نازل مىشوند که نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است.»(فصلت/30)در این آیه شریفه نیز به نظر می رسد به قرینه بخش آخر آن که به استقامت کنندگان وعده اخروی می دهد، مقصود از عدم خوف و حزن، امنیت در همین دنیاست.خداوند در آیه ای دیگر می فرماید:«إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَهٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ؛ اگر نیکى به شما برسد، آنها را ناراحت مىکند و اگر حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد، خوشحال مىشوند. (امّا) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهیزگارى پیشه کنید، نقشههاى (خائنانه) آنان، به شما زیانى نمىرساند خداوند به آنچه انجام مىدهند، احاطه دارد.»(آل عمران/120)امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
«فَمَنْ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ لَمْ یَخْرُجْ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّى یُقِرَّ اللَّهُ لَهُ عَیْنَهُ فِی أَعْدَائِهِ مَعَ مَا یَدَّخِرُ لَهُ فِی الْآخِرَهِ؛کسى که شکیبایى کند و آن را به حساب خدا بگذارد، از دنیا بیرون نمىرود تا خداوند چشمانش را (در همین دنیا) با شکست دشمنانش روشن کند، علاوه بر پاداشهایى که براى آخرت او ذخیره خواهد کرد.»(کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ ج2؛ ص89؛ باب الصبر)«شکست دشمنان درکوتاه مدت و در همین دنیا» که در این روایت به عنوان نتیجه استقامت در برابر دشمنان بیان شده است، نتیجه ای جز امنیت نظامی، اقتصادی و … در پی نخواهد داشت.یعنی علاوه بر اعتماد به وعده های الهی، با محاسبات عقلانی نیز به این نتیجه می رسیم که استقامت در برابر دشمنان، امنیت و پیشرفت را به همراه خواهد آورد. امام علی (علیه السلام) در چند روایتِ هم مضمون فرموده اند: «مَن طَلَبَ السَّلامَه لَزِمَ الإِستِقامَه؛ هرکس می خواهد سالم بماند(امنیت داشته باشد)، باید استقامت ورزد.» «السَّلامَهُ مَعَ الإستِقَامَه؛ سالم ماندن(امنیت) همراه با ایستادگی است.» «مَن لَزِمَ الإستِقامَه لَم یَعدَمِ السَّلامَه؛ هرکس ایستادگی ورزد، سلامتی(امنیت) را از دست ندهد.»(آیت الله محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه؛ ج9، ص591)
جامعه مسلمانی که خواستار امنیت پایدار در همه حوزه هاست، باید یکی از این دو راه را انتخاب کند و راه سومی هم وجود ندارد: راه اول این است که مردم و زمامداران جامعه، به امید دست یابی به پیشرفت، در برابر دشمن کوتاه بیایند تا به خیال خود آزار دشمن را از خود دفع نمایند. این درحالیست که به فرموده قرآن کریم، کشور اسلامی هرچه در برابر دشمن کوتاه بیاید، او راضی نخواهد شد مگر زمانی که جامعه اسلامی از آرمانهای اصلی اش دست بردارد: «وَ لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ؛ هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواستههاى آنها شوى، و) از آیین آنان، پیروى کنى.»(بقره/120) راه دوم این است که مردم جامعه اسلامی با مقاومت در برابر مستکبر – هرچند در کوتاه مدت متحمّل سختی هایی شوند- او را به ستوه آورده و او را از خود ناامید کنند تا دیگر کاری به کار آنها نداشته باشد. دشمن تنها با یأس از ملت مسلمان است که دیگر به او آزار نمی رساند. تصویر روشن و شفاف غزه پیش روی همه ماست و حجت آشکار الهی از اتصال یک ملت بینظیر به قرآن کریم. زیست قرآنی، نتیجه و عاقبتی چنین شیرین دارد که یک ملت در برابر فشارهای بیسابقه میایستد و پیروز میشود.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰